تقوا و محبت الهي

عليرضا شعاعي
به نظر مي رسد تحليل دقيق رابطه انسان با خدا براساس آموزه هاي قرآني بسيار دشوار و پيچيده باشد؛ زيرا به همان اندازه كه از حركت انساني به سوي خدا گفته مي شود، از نوعي مشيت الهي و اراده او براي تحريك انساني نيز گفته شده است؛ به گونه اي كه انسان نمي تواند بپذيرد كه انسان فعال مايشاء و مختار مطلق است، چنان كه برخي مي گويند و يا در كمال جبر قرار دارد به گونه اي كه مخالفان مي گويند. از اين رو مي بايست مختار را همان قول منزلي در ميان دو منزل جبر و اختيار قرار داد، چنان كه معصومان(ع) براساس آموزه هاي قرآني تحليل و تبيين كرده اند.
تزكيه، نتيجه اراده الهي
برخي از انسان ها براين باورند كه پاكي و صفاي آنان است كه اسلام را در دل هايشان آراسته و عشق و علاقه به خداوند را در درونشان افروخته است. گاه چنان از خود دم مي زنند كه گويي فعال مطلق هستند و هيچ فعال بيرون از ايشان موجب نشده تا انفعالي در ايشان پديد آيد. لذا از تزكيه نفس خويش سخن به ميان مي آورند و براين واژه و اصطلاح تاكيد دارند.
اما هنگامي كه به آموزه هاي قرآني مراجعه مي شود، تحليل و تبيين قرآني به گونه اي است كه اگر مشيت و اراده الهي به تزكيه نفس ايشان تعلق نمي گرفت، هيچ گاه چراغ دوستي خدا در درونشان فروزان نمي شد و دل هايشان به اسلام و ايمان آراسته نمي گشت.
خداوند در آيه 21 سوره نور مي فرمايد: «ولو لا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احد ابدا؛ اگر فضل و رحمت خدا بر شما نمي بود، هيچ يك از شما تا ابد پاكيزه نمي گشت.»
بنابراين ادعاي تزكيه نفس از سوي انسان و فعال دانستن خود، ادعاي كذب و دروغي بيش نيست. آنچه انسان انجام مي دهد، پرهيز و تقوايي است كه با ترك برخي از پليدي هاي عقلاني و عقلايي انجام مي دهد و اين زمينه و بستري را براي آدمي فراهم مي آورد تا هدايت الهي در قلب او جاي گيرد و آموزه هاي وحياني را بفهمد و در راستاي آن عمل كند.
(بقره، آيه 3 تا 5)
خودسازي كه انسان انجام ميدهد درهمين حد ترك و اجتناب از كار پليد و زشت و دوري از آنهاست. در حقيقت تنها با فعل خود كه چيزي جز ترك فعل نيست، نه فعل حقيقي و واقعي، بستري را براي بروز و ظهور فعل الهي فراهم مي آورد تا هدايت انجام گيرد. هرچه انسان دراين مسير بيشتر گام بردارد، درهاي بيشتر و بزرگتري بر روي او گشوده مي شود. از اين رو در آيات قرآني، تقوا يعني ترك، پرهيز، اجتناب و دوري از زشتي ها و پليدي ها را دري به سوي شناخت و معرفت، قدرت و توانايي تشخيص حق از باطل، يافتن علم و افزايش آن و بهره مندي از فضل، منت، رحمت و هدايت الهي، خروج از مشكلات زندگي و نيز رهايي از مصيبت هاي جهل و بسياري از امور ديگر دانسته است. (انفال، آيه 29؛بقره، آيه 282، طلاق، آيه 2 و آيات ديگر)
بنابراين، اگر اراده و مشيت الهي نبود، هيچ انساني تزكيه نمي شدو پاكيزگي را در نمي يافت (نور/ 21)
بنابراين، فضل و رحمت خداوند و مشيت اوست كه دوستداران خود را از ميان خلق برمي گزيند و دلهايشان را تزكيه و قلوب ايشان را به حب الهي فروزان و وجودشان را به اسلام و ايمان مي آرايد. آرايه هاي زيباي اسلام تنها بر وجودهاي برگزيده الهي است كه پوشيده مي شود.
خداوند به صراحت در آيه 7 سوره حجرات، خود را محبب معرفي مي كند و فعل تحبيب را به خود نسبت مي دهد. در حقيقت اين صفت فعلي خداوند به معناي دوست گردانيدن فعل خداوند در حق مؤمنان است. چنان كه تزيين ايمان و مزين كردن مؤمنان به اسلام و ايمان نيز فعل الهي است.
عشق واقعي در تقواست
به سخن ديگر، پيش از اينكه مؤمن معناي عشق و محبت را دريابد و پيش از اينكه با خدا عشق ورزي كند، اين خداست كه بنده اش را معشوق و محبوب خود قرار مي دهد و به او عشق مي ورزد. هر انساني كه ميان فجور و تقوا، تقوا پيشه گيرد و از پليدي پرهيز كند، خداوند او را به عنوان مصطفي و محبوب خويش برمي گزيند و كاري مي كند تا اين بنده نيز معنا و مفهوم عشق و محبت را بچشد و با خدايش عشق ورزي كند. حب و دوستي و عشق، جلوه اي از رحمت و فضل الهي به بندگان متقي خود است.
اگر تحبيب الهي و دوست گردانيدن خداوندي در حق انسان نبود، انسان، مفهوم و معناي عشق و محبت را نمي فهميد و تنها زماني اين امر را مي فهمد كه تقوا پيشه كند. دراين صورت است كه خداوند مشيت و اراده اش را به اين تعلق مي دهد كه اين بنده را با عشق و محبت و دوستي آشنا سازد و دل بنده را بربايد. عشق واقعي را مي بايست در تقوا جست. پس آنچه دربي تقوايي و پليدي جست و جو مي شود، چيزي جز عشق و محبت كاذب نيست همانند فجر كاذب كه آدمي را مي فريبد و از حقيقت فجر صادق بازمي دارد.
از اين رو عشق و محبت با خاستگاه بي تقوايي را جز ذلت و خواري و نماد دروغين عشق و محبت ندانسته اند؛ چرا كه عشق و محبت واقعي تنها در سايه تقوا به دست مي آيد.
حقيقت حب انساني را مي بايست در تحبيب الهي جست و هر آنچه به نام حب انساني گفته اند ولي بي ريشه تقواي الهي باشد، چون تحبيب الهي درآن نيست، حب شيطاني است نه انساني و الهي.

 
کیهان سه شنبه 16 اسفند 1390- شماره 20161