كنكاشي نو درباره اربعين
كنكاشي نو درباره اربعين
حجت الا سلام محمد صحتي سردرودي
در اينكه روز اربعين از شعائر شيعه است و همچنان بايد آن را با نام و ياد و عزاداري امام حسين (عليه السلام) و ياران باوفايش زنده نگه داشت، هرگز ميان دانشمندان شيعي اختلاف نبوده و نيست. روز اربعين يكي از ايام مهم زيارتي امام حسين (عليه السلام) است تا آنجا كه در فرمايش امام حسن عسكري (عليه السلام)، زيارت اربعين از نشانه هاي ايمان به خدا و محمد و آل محمد (صلي الله عليه وآله) شمرده شده است.(1)
در ميان علماي شيعه و دوستداران اهل بيت (عليهم السلام) از ديرباز رسم چنين بود كه از نجف و ديگر شهرهاي عراق تا كربلا را براي زيارت اربعين پاي پياده، گروه گروه به صورت باشكوهي طي طريق مي كردند و گاه گاهي اين سنت حسنه جنبه اجتماعي و سياسي هم به خود مي گرفت و منجر به حماسه آفريني هايي مي شد كه در تاريخ ثبت و ضبط است.(2)
حتي زماني شرايط طوري شده بود كه اين سنت حسنه و رسم ديرينه در حال فراموشي بود كه با قيام و اقدام چندين ساله محدث مخلص و شيعه، ميرزا حسين نوري صاحب مستدرك، دوباره احيا شد.(3)
اما اختلاف در اين است كه آيا پيام آوران عاشورا پس از رهايي از خرابه شام براي زيارت مرقد مطهر امام حسين (عليه السلام) به كربلا آمدند و اگر آمدند در اولين اربعين امام حسين (عليه السلام) بود يا در اربعين دوم؟ به عبارت ديگر در سال 61 هجري بود يا در سال 62 هجري؟
مرحوم محدث نوري با اقامه هفت دليل محكم و شواهد بسيار، ثابت مي كند كه اين كار هرگز نمي تواند در سال اول و بلافاصله پس از رهايي از شام، واقعيت داشته باشد و با توجه به حقايق تاريخي، اين امر بسيار بعيد، بلكه محال و ناممكن مي نمايد.(4) اما مرحوم شهيد قاضي طباطبايي تبريزي با نوشتن كتابي در حدود هزار صفحه و با عنوان تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) رأي و ديدگاه محدث نوري را در اين باره بشدت انكار مي كند و سعي در اثبات اين موضوع دارد خوانندگان با مطالعه هر دو ديدگاه خود مي توانند قضاوت كنند.
به هر حال تنها مدركي كه در اين باره مي تواند مورد توجه و اعتماد باشد، سخني است كه سيدبن طاووس در لهوف نوشته است و پيش از او يا يعد از او در كتاب هاي معتبر ديده نشده است. سيدبن طاووس مي نويسد: «قال الراوي: ولمارجع نساءالحسين (عليه السلام) و عياله من الشام و بلغوا الي العراق، قالوا للدليل: مر بنا علي طريق كربلا، فوصلوا الي موضع المصرع، فوجدوا جابربن عبدالله انصاري(رحمه الله) و جماعه من بني هاشم و رجالا من آل الرسول (صلي الله عليه وآله) قد وردوا لزياره قبر الحسين (عليه السلام)، فوا فوافي وقت واحد، و تلاقوا بالبكاء و الحزن و اللطم، و اقاموا المآتم المقرحه للاكباد و اجتمعت اليهم نساء ذلك السواد و اقاموا علي ذلك اياماً.(5)
همه سخن سيدبن طاووس درباره اربعين همين است و هيچ خبري يا اسمي در آن از عطيه عوفي يا بكالي كه روضه خوانان، وي را غلام جابر ساخته اند، ديده نمي شود و در روايت و خبري كه از عطيه عوفي نقل شده و حكايت از همراهي وي با جابربن عبدالله انصاري در زيارت قبر مقدس امام حسين (عليه السلام) دارد و حاوي حديث پربها و گرانسنگي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و توصيه هاي پدرانه جابربن عبدالله به عطيه است، نه نامي از اربعين و نه اشارتي به اين موضوع شده و نه خبري از ورود اسراي كربلا داده است.»(6)
آنچه مي تواند اين معما را حل كند، نكته بسيار روشني است كه متأسفانه بسياري از آن غفلت مي كنند و آن اين است كه سيدبن طاووس كتاب لهوف را در ايام جواني نوشته است و هرگز در اتفاق و اعتبار به پاي كتاب هاي ديگري كه بعدها پس از تحصيل علوم و تكميل معارف و مباني نوشته است، نمي رسد. محدث نوري در اين باره با شرح و توضيح كافي سخن گفته است كه مي توان مراجعه و مطالعه كرد.»(7)
جالب تر از همه اينكه خود سيدبن طاووس كه منشأ خبر مورد بحث تنها كتاب لهوف ايشان است، در كتاب ديگرش اقبال الاعمال كه در اواخر عمرش نوشته است، آنچه را كه در لهوف نوشته بود با صراحت انكار و رد مي كند و با وضوح تمام مي نويسد: «در مصباح يافتم كه حرم حسين (عليه السلام) همراه با مولايمان علي بن الحسين (عليه السلام) در روز بيستم صفر ]روز اربعين[ به شهر مدينه رسيدند.(8) در غير مصباح هست كه آنها همچنين در برگشتشان از شام، روز بيستم صفر به كربلا رسيدند، اما هر دو قول، دور از عقل است؛ چرا كه عبيدالله بن زياد به يزيد در نامه اي ماجرا را گزارش داد و از وي درباره فرستادنشان به شام كسب اجازه كرد و آنها را به شام نفرستاد مگر پس از آنكه جواب نامه را دريافت و اين كار خود به تنهايي به 20 روز يا بيشتر از 20 روز نياز دارد و از طرفي روايت داريم كه آنان (خانواده امام حسين (عليه السلام)) پس از ورود به شام، يك ماه در آنجا در محل خرابه اي كه آنها را نه از گرما و نه از سرما حفظ مي كرد، اقامت داشتند و صورت حال با اين حساب اقتضا مي كند كه آنان بيشتر از چهل روز پس از شهادت امام (عليه السلام) در شام تأخير كرده باشند تا پس از آن به عراق يا مدينه رسيده باشند.
عبورشان هنگام برگشتن، از كربلا امكان دارد، اما اين در روز بيستم صفر ]اربعين[ ممكن نمي شود؛ چرا كه آنان بنابر آنچه روايت شده، با جابربن عبدالله انصاري اجتماع كردند. ]او را بر سر مزار امام (عليه السلام) ملاقات كردند[ و اگر جابر مي خواست از مدينه به زيارت قبر امام (عليه السلام) برود، نياز به اين داشت كه خبر شهادت امام (عليه السلام) به او برسد و خود اينكه جابر پس از اطلاع، از مدينه به كربلا بيايد، بيشتر از چهل روز وقت مي خواست.»(9)
در حالي كه سيدبن طاووس عليه الرحمه، سخن پيشين خود را با اين صراحت رد مي كند و ورود اهل بيت (عليهم السلام) و حتي ورود جابربن عبدالله را در اولين اربعين محال مي داند، ديگر جايي براي بحث و اصرار نمي ماند. راستي جاي بسيار شگفتي است كه مي بينيم برخي بر قول پيشين سيد كه آن را در دوران جواني و با عبارت «قال الراوي» كه حاكي از ضعيف بودن خبر و مجهول بودن راوي است، نوشته است، تكيه كرده و بر اثبات آن اصرار مي ورزند
از سخنان صريح و محكم سيدبن طاووس به روشني استفاده مي شود كه ورود اهل بيت (عليهم السلام) در اربعين سال اول محال است؛ چرا كه سيد مي گويد: 20 روز براي مكاتبه ابن زياد و يزيد لااقل لازم بوده و لااقل يك ماه اهل بيت امام حسين (عليه السلام) در خرابه شام اقامت داشته اند كه روي هم مي شود 50 روز، بايد لااقل 20 روز هم براي سفر و انتقال از كربلا به كوفه و از كوفه به شام و از شام به كربلا را در نظر گرفت كه در اين صورت سر به 70 روز مي زند و تازه اين همه با قطع نظر از حوادث و وقايع بسياري است كه در كوفه و شام اتفاق افتاده كه هر كدام از آنها نياز به گذشت زمان داشته است.
نتيجه اينكه با عنايت به حقايق تاريخي و با توجه به محاسبات روشن عقلي، ورود پيام آوران عاشورا، پس از رهايي از شام، به كربلا و زيارت قبر مطهر سيدالشهدا (عليه السلام) و يارانش، (ارواحنا لمرقدهم الفدا) بي گمان در اربعين سال دوم (62 ق) بوده است براي هر چه روشن تر شدن مطلب مناسب است ديدگاه چند تن از دانشمندان شيعي را كه پس از محدث نوري به اين تحريف تاريخي پي برده و با صراحت آن را رد و انكار كرده اند بياوريم. استاد شهيد مطهري مي گويد: «... بجز در كتاب لهوف كه آن هم نويسنده اش، يعني سيدبن طاووس در كتاب هاي ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تأييد نكرده است. در هيچ كتاب ديگري چنين چيزي نيست و هيچ دليل عقلي هم اين را تأييد نمي كند، ولي مگر مي شود اين قضايايي را كه هر سال گفته مي شود، از مردم گرفت؟ جابر اولين زائر امام حسين (عليه السلام) بوده است و اربعين هم جز موضوع زيارت قبر امام حسين (عليه السلام) هيچ چيز ديگري ندارد. موضوع، تجديد عزاي اهل بيت (عليهم السلام) نيست، موضوع آمدن اهل بيت (عليهم السلام) به كربلا نيست، اصلاً راه شام از كربلا نيست، راه شام به مدينه، از همان شام جدا مي شود.»(10)
دكتر محمد ابراهيم آيتي نيز مي گويد: «اما داستان آمدن اهل بيت (عليهم السلام) از شام به طرف عراق و رسيدن آنها در اربعين، يعني روز بيستم ماه صفر به كربلا، به هيچ وجه نمي توان باور كرد يا سندي قابل اعتماد براي آن به دست آورد. اهل بيت عصمت در ماه رجب سال 60، از مدينه به مكه رفته اند و در ماه ذي حجه همان سال از مكه رهسپار عراق شده اند و در محرم سال 61 پس از شهادت امام (عليه السلام) و ياران بزرگوارش به عنوان اسيري به كوفه رفته اند و پس از آنكه مدتي در كوفه گرفتار بوده اند، طبق دستوري كه از شام رسيد آنان را به شام فرستادند و از آنجا هم بعد از مدتي كه معلوم نيست، به مدينه طيبه بازگشته اند و حق آن است كه تاريخ حركت اهل بيت (عليهم السلام) از كوفه به شام و تاريخ رسيدن آنان به شهر دمشق و مدت توقف اسيران آل عصمت در مركز حكومت يزيد و تاريخ حركت آنان از دمشق به طرف مدينه و تاريخ ورود آنان به شهر مقدس مدينه، هيچ كدام از اينها، بدرستي معلوم نيست و نمي دانيم كه هر يك از اين وقايع و حوادث در چه تاريخي روي داده است و اگر كسي اصرار ورزد و بخواهد كه از روي شواهد تاريخي احتمالي را ترجيح دهد و تاريخ هر يك از اين حوادث را هر چند از روي حدس و گمان، نه از روي يقين، تحقيق كند، مي تواند بگويد كه اهل بيت (عليهم السلام)، امام حسين (عليه السلام) پس از آنكه در روز 12 محرم سال 61 هجري وارد كوفه شدند، در حدود يك ماه يعني تا حدود بعد از نيمه ماه صفر، در كوفه زنداني بوده اند، يكي، دو روز پيش از اربعين آنان را به شام فرستاده آند و چنانكه بعضي نوشته اند، در حدود نيمه ماه ربيع الاول وارد دمشق شده اند، اما ديگر نمي توان گفت كه تا كي در دمشق مانده اند و كي از آنجا حركت كرده اند و در چه تاريخي به مدينه رسيده اند و راستي اگر مدركي قابل اعتماد و استنادي داشتيم كه اسيران اهل بيت (عليهم السلام) در چهلم شهادت امام به كربلا آمده اند، مي گفتيم كه اين امر در موقع رفتن به شام بوده است نه در موقع برگشتن از شام اگر چه چنانكه بعضي نوشته اند اهل بيت (عليهم السلام) را در حدود سه روز بعد از نيمه ماه صفر كه دستور حركت دادن ايشان از شام رسيد، به شام فرستاده باشند، هيچ بعيد به نظر نمي رسد كه از طريق كربلا بگذرند و روز بيستم ماه صفر آنجا باشند و آرامگاه مقدس عزيزان و شهيدان خود را زيارت كنند و آنگاه رهسپار دمشق گردند. اما انصاف اين است كه براي همين سخن هم مدركي قابل اعتماد نداريم و فقط شواهد و مويداتي از گوشه و كنار تاريخ مي توان به دست آورد، اما احتمال آنكه اهل بيت (عليهم السلام) روز اربعين وارد شام شده باشند. يا در چنان روزي به مدينه رسيده باشند يا در آن روز از دمشق به طرف مدينه حركت كرده باشند، هيچ كدام از اين مطالب را نمي توان باور كرد. چه بهتر كه در ايام عاشورا و اربعين اسمي از اينگونه مطالب بي مأخذ برده نشود و به همان كه بوده است و روي داده است و مأخذ آن در دست ماست، اكتفا شود.
نه امام چهارم از شام به عراق آمده است و نه اهل بيت عصمت (عليهم السلام) در بازگشت از شام به كربلا آمده اند و نه جابربن عبدالله انصاري و عطيه بن سعدبن جناده عوفي در زيارت اربعين خود با امام چهارم و اهل بيت عصمت و طهارت ملاقات كرده اند و در هيچ يك از روايات مربوط به زيارت جابر و عطيه نامي و اثري از ملاقات اين دو بزرگوار با امام سجاد (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) در كار نيست و قصه پردازان آن را ساخته آند.(11)
استاد دكتر سيدجعفر شهيدي نيز مي گويد: «از قديم الايام كه من تاريخش را درست نمي دانم رسم شده است كه روز بيستم ماه صفر را به عنوان اربعين عزاداري مي كنند، حال اينكه اين اربعين از كجا پيدا شده و چطور به فرهنگ اسلامي راه پيدا كرده اين خودش محل بحث است تا چه رسد به اينكه بگوييم آيا اهل بيت امام حسين (عليه السلام) در اربعين سال اول شهادت ايشان به كربلا برگشتند يا نه، كه به طور مسلم نيامده اند.»(12)
البته اين موضوع را (ورود اهل بيت (عليهم السلام) به كربلا در بازگشت از شام و در روز اربعين) بسياري از دانشمندان و پژوهشگران ديگر نيز نقد و بررسي و رد كرده اند كه علاوه بر دانشمندان ياد شده از اين دانشوران و نويسندگان نيز مي توان نام برد:
1- شيخ عباس قمي در منتهي الآمال، جلد اول، در حوادث بازگشت اسيران
2- ميرزا عباسقلي مستوفي، معروف به سپهر ثاني، فرزند لسان الملك سپهر نويسنده ناسخ التواريخ، در كتابش، الطراز المذهب في احوال ام المصائب زينب.
3- عبدالرحيم قنوات. ايشان مقاله مفيدي در اين باره نوشته اند كه به عنوان «تبيين يك تحريف» در خورشيد شهادت، دفتر اول، صص 265-272 چاپ شده است. با مطالعه اين مقاله گمان نمي رود كه ديگر كسي را ترديدي در محال بودن موضوع مورد بحث مانده باشد.
4- علامه محقق، شيخ محمدتقي شوشتري، در قاموس الرجال، جلد 7، ص 211 و...
5- علامه شعراني، در ترجمه نفس المهموم، فصل اربعين مي نويسد: «رسيدن اهل بيت ، روز بيستم صفر به كربلا عادتاً محال است.»
6- عادل العلوي در كتابش عبقات الانوار (در زندگاني كساني كه در دمشق مقام و زيارتگاه دارند) در ص 44 مي نويسد: «آمدن زينب (سلام الله عليها) از شام به كربلا روز اربعين، قصه است.»
7- ميرزا محمدتقي سپهر در ناسخ التواريخ، جلد ششم، جزء سوم، ص .101
آري نويسنده ناسخ هم نمي توان اين خبر را قبول كند و دوباره در ص 176 آن را رد مي كند.
پي نوشت ها:
1- چهل حديث كربلا، ص 54، به نقل از وسائل الشيعه، جلد 10، ص 373
2- سيماي كربلا، صص 132، 184
3- روايت نور، محدث نوري، ص 130
4- لولو و مرجان، صص 143، 155
5- الملهوف، ص 225
6- بشاره المصطفي لشيعه المرتضي ابوجعفر بن ابي القاسم الطبري، صص 74-75
7- لولو و مرجان، ص 144
8- مصباح المتهجد، شيخ طوسي، جلد 2، ص 787
9- اقبال الاعمال، سيدبن طاووس، جلد 2، ص 100
01- حماسه حسيني، جلد 10، ص 30
11- بررسي تاريخ عاشورا محمدابراهيم آيتي صص 148 و 150
21- خورشيد شهادت، دفتر اول، ص 370
منبع: صبح صادق وشنبه 22 اسفند 1384