در خلاف آمد عادت - به مناسبت روز اكمال دين
به مناسبت روز اكمال دين
در خلاف آمد عادت
در خلاف آمـدهـا رمـوزى اسـت نامـكـشـوف كه تنهـا حـاصـل و نـتـيـجـه آنـهـا را مى شناساند، اين خلاف آمدها معمولاً تابع نظم و قاعـده اى نيستند و به هيچ زبانى ، معنا نمى شوند، ليكن مرد باطن مى داند بايد در خلاف آمد عادت كام بجويد . در خلاف آمد عادت بطلب كام كه من كسب جمعيت از آن زل پريشان كردم و غدير يك خلاف آمد است . غدير صحنه ممكن شدن همـه ناممكنات است ، غدير تلفيـق لطيف سه عنصـر زمان و مكان و حادثه است در شرايطى دشوار . زمان ، زمان غريبى است يك ظهر تفته و كاروانى كه در راه بازگشت از حج آخرين است . كاروانى نه چون ساير كاروان ها و كاروانيانى نه از يك شهر و يك قوم كه از همـه بلاد اسلامى .بسيارى از اين مـردم از انجام آخرين حج رسول خدا (ص)خبر داشتند . اينها فرصت را غنيمت شمرده و به همراه خانمان خود با پيامبر (ص)به راه افتادند .همچنين گروه بزرگى از لشكريان اعـزامى به يمن به همراه مسلمانان آن ديار، با فـرمانده لشكر على (ع)همراه شده و در مكه به رسول خدا پيوستند .اين خيل عظيم از مردان به بيش از هفتاد هزار نفر مـى رسند، اينك همه اين هفتاد هـزار نفر، در بيداد گرما، منتظر فرمـان رسول خدا (ص)هستند كه محمد (ص)فرمان ايست مى دهد . چرا اينجا؟ اين مكان ، مكان ابلاغ مسئوليت و نصب خلافت نيست ، غدير گودال آبى است فراهم آمده از باران هاى موسمى ، در واهه اى به نام جحفه ، در منطقه رافع كه تنها در شرايط اضطرارى مورد عنايت كـاروانيان راه هاى طولانى است ، حال آنكه اين كاروان مراسم حج را به اتمام رسانيده و در ميان راه بازگشت به مدينه است و براى ابلاغ وحى ، چه جايى بهتر از مدينة النبى ؟ و حادثه ، حادثه بزرگى است .
انتخاب شخصى به عنوان جانشين پيامبر (ص)طبيعى است .در شرايطى كه همه بزرگان قوم از مهاجر و انصار جمعند، كمترين گمانه زنى ها، على جوان را نشانه مى رود، ليكن كبرياى آسمان ها، چيز ديگرى مى خواهد .انتخاب در جايى ديگر صورت گرفته است ، پيش از اين نيز يك بار ديگر در اين باره بر محمد (ص)وحى ، نازل شده است ؛ ليكـن رسول خدا ابلاغ امـر را به زمانى مطلـوب تـر موكول كرده است ، چـرا كه بر جـان على (ع)،از جانب بدخواهان مى ترسد . خداوند تأكيد كرده است و محمد (ص)پريشان است . همچـون اضطـراب يك پـدر كـه در اضطـراب يك زمان بى تـابـى مى كنـد .بـراى محمد (ص)،على (ع)به مصابه يك فرزند است .او ثمره همه تلاش پيامبر (ص)،در برپايى دين خداست .چطور مى تواند او را به كام خطرى بزرگ بفرستد !؟ خداوند بر حفظ جان على (ع)از شر دشمنانش ضمانت مى كند . اين ضمانت و آن تأكيد رسول الله (ص)را مجاب مى سازد، دستور مى دهد تا زير سايه درختان منبرى از جهاز شتران بر پا كنند و چون همه چيز آماده مى شود، پيامبر (ص)، از جهاز شتران بالا مى رود درحالى كه على (ع)را در سمت راست خود دارد . پيامبر (ص)براى مردمش خطبه مى خواند و آنها را از مرگ قريب الوقوع خود با خبر مى كند . او مى گويد :بر رفتن به جانب خداوند فرمان يافته است و بايد دعوت حق را لبيك گويد و تأكيد مى كند، پس از خود در ميان مردمان ، دو چراغ هدايت به جاى مى گذارد، يكى قـرآن و ديگرى عترت و اهل بيتـش (ع)را و تصريـح مى كند كه اين دو از هم جـدا نمى شوند تا در روز معلوم دوباره به او بپيوندند .
سپس على (ع)را به عنوان جانشين خود به كاروانيان معرفى مى كند . گفتن از عظمت اين حادثه كار آسانى نيست ، چرا كه ابلاغ محمد (ص)انتخاب خداوند است .انتخابى در جواب يك انتخاب . پيامبر اكرم (ص)شصت و سه ساله است ، بيست و سه سال قبل وقتى كلمه حق بر او نازل شد و او را در حراى جبل النور در هم پيچيد، او در ركاب نبوت خويش تنها يك پيرو ده ساله داشت كـه دين حق را پذيرفت و بر كلمه حـق ايمان آورد .در آن روز على (ع)انتخاب كرده بود و امروز خدا انتخاب كرده است . چون كار پايان مى گيـرد، هنـوز جمع مردمان از هم نپاشيـده ، خـداوند آيه »اليوم اكملت لكـم دينكم «را نـازل مى كند .اين آيـه صحه اى است بر آن دعوى و علـى (ع) توسط كبرياى آسمان ها، به رنج مسئوليتى عظيم ، خريدارى مى شود . اينك فرصتى است كـوتاه براى آنانى كه از جانـب رسول خدا (ص)براى بيعت بـا على (ع)فرا خوانده شدند .
مريم صباغ زاده ايرانى
صبح صادق دوشنبه* 5 بهمن 1383