داستانها و حکایات در باره مرگ ، برزخ و قیامت(۱)
داستانها و حکایات در باره مرگ ، برزخ و قیامت(۱)
| رحم بر اموات |
| حضرت رسول (ص ) فرمودند: برمیت سخت تر از شب اول قبر نمی گذرد، پس برمرده های خودتان رحم كنید و صدقه برای آنها بدهید، و اگر چیزی پیدا نكردید كه صدقه بدهید، یكی از شماها دو ركعت نماز برای او بخواند كه در ركعت اول آن سوره حمد یك مرتبه و اَلهیكُم التَّكاثُر ده مرتبه و بعد از سلام بگو: (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمِّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ ذلِكَ الْمَیِّتِ فُلانِ بْنِ فُلان (اسم مرده را می بری. حضرت حق سبحانه و تعالی ، (بواسطه این عمل ) همان ساعت هزار ملك كه با هرملك جامه و حله ای است را به سوی قبر آن میت می فرستد، و تنگی قبر بر آن مرده تا روز نفخه صور (قیامت ) وسیع خواهد شد. و خداوند متعال به خواننده این نماز به تعداد آنچه كه آفتاب بر او طلوع كرده حسنات خواهد بخشید، و چهل درجه بالا به او عنایت خواهد كرد. (البته این نماز را بطور دیگر هم روایت كرده اند كه دو ركعت است ، در ركعت اول بعد از حمد آیه الكرسی یكمرتبه و توحید دو مرتبه بخواند). |
| اجل حتمی علاج ندارد |
| از مرحوم حاج غلامحسین مشهور به تنباكو فروش ، شنیدم كه گفت از مرحوم آقای حاج شیخ محمد جعفر محلاتی شنیدم كه فرمود هنگام مرض مرحوم حجه الاسلام شیرازی ، حاج میرزا محمد حسن ، عده ای از بزرگان علما، اطراف بسترشان بودند و می گفتند در هریك از مشاهد مشرفه مخصوصا در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام و در اماكن متبركه مخصوصا در مسجد كوفه عده ای از اخیار معتكف شده اند و شفای شما را از خداوند خواهانند وصدقه های بسیاری برای سلامتی حضرتت داده شده است و ما یقین داریم كه از بركات دعاها و صدقه ها خداوند شما را شفا می بخشد و برای مسلمانان نگاه می دارد. مرحوم میرزا پس از شنیدن این كلمات ، این جمله را فرمود: یا مَنْ لا یَرُدُّ حِكْمَتَهُ الْوَسائِلُ ، گویا آن جناب ملهم شده بود كه اجل حتمی ایشان رسیده و باید رفت و لذا اشاره فرمود كه این وسیله ها جلوگیری از حكمت حتمی الهی نمی كند. |
| سه نامه عمل! |
| حضرت رضا (ع ) فرمود: هنگامی كه روز قیامت می شود، انسان با ایمان در پیشگاه خداوند، قرار می گیرد، و خداوند خودش او را به محاسبه می كشد، و كردار او را در معرض دید او قرار می دهد. او نخست ، نامه ای از عمل خود را می نگرد، كه در آن گناهانش ثبت شده ، از دیدن آن رنگش تغییر می كند و لرزه بر اندامش می افتد: سپس نامه دیگری را می نگرد، كه در آن كارهای نیك ، و پاداش آنها ثبت شده ، از دیدن آن شادمان می گردد. پس از آن خداوند به فرشتگان دستور می دهد كه صفحه هایی را بیاورید كه در آن ، هیچ گونه اعمالی ثبت نشده است ، فرشتگان آن صفحه ها را در معرض دید مؤمنان قرار می دهند، وقتی مؤمنان آن صفحات را می نگرند، در می یابند كه در آن صفحه ها، (پاداش ثبت شده ) ولی عملی نوشته نشده است ، به خدا عرض می كند: خدایا به عزت و جلالت در این صفحات ، عملی نمی بینم . خداوند به آنها می فرماید: راست می گوئید، شما آن اعمال (نیك ) را نیت كردید (ولی موفق به انجامش نشدید) و ما همان اعمال را برای شما ثبت كردیم ، سپس به مؤمنان به خاطر نیت آن اعمال ، پاداش می دهند. |
| ماهیت مرگ |
| امام جواد نهمین امام بر حقّ(ع) به عیادت یكی از اصحابش كه بیمار شده بود رفت و در بالین او نشست ودید او گریه می كند و در مورد مرگ ، بی تابی می نماید. فرمود: ای بنده خدا! از مرگ می ترسی ؟ از این جهت كه نمی دانی ، مرگ چیست ؟ آیا اگر چرك و كثافت ، تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد، و جراحات و زخمهای پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی كه غسل كردن و شستشو در حمام ، همه این چركها وزخمها را از بین می برد، آیا نمی خواهی كه وارد حمّام شوی و بدنت را شستشو نمائی و از زخمها و آلودگی ها پاك گردی ؟ و یا میل نداری به حمّام بروی و با همان آلودگی و زخم ها باشی ! بیمار عرض كرد: البته دوست دارم در این صورت به حمّام بروم و بدنم را بشویم . امام جواد(ع) فرمود:مرگ (برای مؤمن) همان حمام است ، و آن آخرین پاكسازی آلودگی گناه ، شستشوی ناپاكی هاست بنابراین وقتی كه به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی ، در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیده ای و به سوی خوشحالی و شادی روی آورده ای . بیمار از فرموده های امام جواد(ع) قلبی آرام پیدا كرد و خاطرش آسوده شد، وعافیت و نشاط پیدا كرد و با آرامشی استوار، دلهره و نگرانیش از بین رفت . آری وقتی كه انسان از نظر روانی و روحیه ، و ایمان و عمل خود را آماده سفر آخرت كند ترس را به خود راه نمی دهد و در می یابد كه در حقیقت با این سفر، به سوی نجات ورهائی از رنجها، و روی آوردن به شادی ها دست زده است. |
| سه موضع خطیر |
| یكی از افراد خانواده پیامبر اسلام (ص) از آن حضرت پرسید: آیا در قیامت یادی از دوستان می شود؟(كه مثلا افراد نیكی از آنها یاد كنند و آنها را نجات بخشند). پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: در سه مورد، هیچكس از كسی یاد نمی كند: 1- در نزد میزان (و ترازوی عمل ) كه انسان در آن وقت همه فكرش در این است كه آیا بار گناهش (یا پاداشش) در میزان ، سبك است یا سنگین ؟! 2- در نزد پل صراط، كه انسان همه فكرش متمركز در این جهت است كه آیا از آن ، می تواند عبور كند یا نمی تواند؟ 3- هنگام تقسیم نامه های اعمال ، كه انسان همه فكرش ، در این است كه آیا نامه عملش به دست راستش داده می شود (و قبول شده) و یا نه (رفوزه شده است). در این سه مورد، نه خویش از خویشاوند خود و نه دوست از دوستش و نه یار از یارش و نه پدر و پسر و مادر هیچكدام در یاد همدیگر نیستند، سپس فرمود: این است معنی قول خدا (در آیه 37 سوره عبس) لكل امرء منهم یومئذ شاءن یغنیه : در آن روز، هر كسی را كاری است كه او را (از توجه به دیگران) مشغول و غافل داشته است پناه می بریم به خدا در این سه مورد! |
| نصیحت پیامبر (ص) |
| براء بن عازب یكی از صحابه بزرگ پیامبر(ص) نقل می كند: در حضور پیامبر(ص) بودم ، نظرش به جمعیتی افتاد كه اجتماع كرده بودند، پرسید: آنها چرا اجتماع كرده اند؟ گفتند: شخصی از دنیا رفته ، برای او قبر می كنند. آن حضرت تا نام قبر را شنید، به سوی آن جمعیت رفت و من در حضورش بودم ، دیدم آن حضرت دو زانو كنار قبر نشست ، من به آن سوی قبر رفتم و روبروی پیامبر(ص) ایستادم تا تماشا كنم كه آن حضرت چه می كند؟ دیدم آن حضرت گریه سختی كرد كه قطرات اشكش خاك زمین را تر نمود، آنگاه در همان حال به حاضران رو كرد و فرمود: اخوانی لمثل هذا فاعدّوا. :برادرانم ، برای مثل این (مرگ و خانه قبر) خود را آماده كنید. خدایا گوش شنوا به ما بده ، تا این نصیحت پرمعنا و عبرت انگیز رسول اكرم (ص) را فراموش نكنیم و از مركب غرور پیاده شده و در فكر عاقبت خود باشیم. |
| نامه تسلیت پیامبر(ص) |
| معاذن جبل ، از اصحاب باوفای رسول خدا(ص) بود پسرش از دنیا رفت ، بسیار ناراحت شد، و از فراق او بی تابی می كرد. پیامبر (ص) برای او نامه ای نوشت ، و در آن نامه پس از حمد و ثنای الهی و اقرار به یكتائی خدا، چنین نگاشت : شنیده ام در مورد مرگ فرزندت ، جزع و بی تابی می كنی ، و بی تابی در مورد موضوعی كه قضای الهی بر آن تعلق گرفته است ، این امانت را به تو سپرد و تا مدّت فرا رسیدن اجلش ، از وجود او بهره مند شدی ، و در وقت تعیین شده ، امانتش را از تو گرفت ، انا لله و انا الیه راجعون لا یحبطن جزعك اجرك ... :همه ما از آن خدائیم و به سوی او باز می گردیم ، مراقب باش كه مبادا پاداش خود را، بر اثر بی تابی ، پوچ و نابود كنی ، اگر پاداش عظیم صبر و تسلیم در برابر رضای خدا در مصیبت فراق فرزندت را بدانی ، خواهی فهمید كه مصیبت تو در برابر آن همه پاداش ، بسیار ناچیز است . واعلم ان الجزع یرد میتا، و لا یدفع قدرا... :و بدان كه جزع بی تابی ، جلو مرگ را نمی گیرد، و تقدیر الهی را دفع نمی كند، بنابراین صبر و بردباری خود را نیكو گردن ، و به وعده الهی امیدوار باش ، و در برابر امور حتمی و قضا و قدر خداوند كه برای همه مخلوقاتش ، اندازه گیری نموده است ، اندوه مخور والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته. |
| پنجاه ایستگاه بازرسی |
| امام صادق)علیه السلام ) فرمود: هرگاه یكی از شما حاجتی از خدا خواست كه حتما برآورده گردد، باید دل به خدا ببندد و از مردم ناامید شود، و امید جز خدا نداشته باشد، وقتی كه خداوند قلب مؤ من را چنین دید، قطعا حاجت او را - اگر از خدا طلبید - بر می آورد، قبل از آنكه به حساب و باز خواست خداوند در قیامت كشیده شوید خود را به حساب بكشید چرا كه در روز قیامت پنجاه ایستگاه (بازرسی ) است كه توقف در هر ایستگاه ، مدت هزار سال است ، سپس آیه 5 سوره سجده را خواند:(ثم یعرج الیه من یوم كان مقداره خمسین الف سنه مما تعدون(جبرئیل و فرشتگان به سوی خدا عروج می كنند، در روز )قیامت) كه اندازه آن ، پنجاه هزار سال از آنچه می شمارید (از سالهای دنیا باشد). |
| تسلیم اراده خدا |
| عده ای به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند و دیدند كه یكی از فرزندان او بیمار شده است و امام علیه السلام ناراحت و اندوهگین است . با خود گفتند: اگر این كودك از دنیا برود می ترسیم امام علیه السلام را آن گونه ببینیم كه نمی خواهیم در آن حال باشد. چیزی نگذشت كه صدای شیون اهل خانه بلند شد و فرزند امام علیه السلام از دنیا رفت . آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حالیكه چهره او شاد بود و ناراحتی های قبل از سیمای او بر طرف شده بود. آنها به امام علیه السلام عرض كردند: فدایت شویم ما ترس آن داشتیم كه با مرگ فرزند حالتی پیدا كنید كه ما هم بخاطر اندوه شما غمگین شویم . حضرت به آنها فرمود: ما می خواهیم كسی را كه دوست داریم بسلامت باشد و ما راحت باشیم اما وقتی امر الهی فرا رسد تسلیم اراده خداوند هستیم. |
| برقراری سه سنت |
| امام موسی كاظم صلوات اللّه علیه حكایت فرماید: چون ابراهیم فرزند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در سنین هیجده ماهگی در گذشت ، سه سُنّت و سیره برای مسلمان ها تحقّق یافت : هنگامی كه ابراهیم قبض روح شد؛ خورشید، گرفتگی پیدا كرد و كُسوف شد، مردم گفتند: كسوفِ خورشید به جهت مرگ ابراهیم پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می باشد. حضرت رسول با شنیدن چنین سخنی بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود: گرفتگی خورشید و ماه ، دو نشانه از آیات الهی هستند كه به دستور خداوند متعال واقع می شوند و ارتباطی با مرگ یا حیات كسی ندارند؛ پس هر زمانی كه چنین علامت و حادثه ای رخ دهد نماز آیات بخوانید. و چون از منبر فرود آمد، با جمعیّت نماز كسوف به جا آوردند، بعد از آن خطاب به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، كرد و فرمود: فرزندم ابراهیم را غسل ده و كفن كن تا آماده دفن او گردیم . پس هنگامی كه خواستند ابراهیم را دفن كنند، مردم گفتند: رسول خدا به جهت غم و اندوهی كه در مرگ فرزند خود دارد نماز میّت را فراموش كرده است ، وقتی سر و صدای مردم به گوش حضرت رسید، از جای خود برخاست و ایستاد؛ سپس اظهار داشت : جبرئیل مرا بر گفتگوی شما آگاه نمود؛ ولی چون خداوند متعال بر شما پنج نماز، در پنج موقع واجب گردانده است ، به جای هر نماز یك تكبیر برای اموات گفته می شود، آن امواتی كه نماز بر آن ها واجب بوده باشد یعنی ؛ به حدّ بلوغ و تكلیف رسیده باشند. پس از آن فرمود: یا علی! وارد قبر شو، و فرزندم ابراهیم را در لحد بگذار؛ چون علی علیه السلام ، ابراهیم را درون قبر نهاد، مردم گفتند: دیگر نباید كسی فرزند خود را داخل قبر بگذارد؛ چون رسول خدا صلوات اللّه علیه چنین نكرد. در این هنگام نیز حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله ، فرمود: اگر كسی فرزند مرده خود را داخل قبر بگذارد، حرام نیست ؛ مشروط بر آن كه مطمئن باشد كه شیطان ایمان او را نگیرد و جزع و بی تابی نكند و كلماتی كفرآمیز بر زبان خود جاری ننماید. امام كاظم علیه السلام در پایان افزود: پس از این جریان مردم همه متفرّق شدند و رفتند. |
| شرط رضایت مادر |
| مرحوم شیخ مفید، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حكایت نماید: روزی به رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله ، خبر دادند كه فلان جوان مسلمان ، مدّتی است در سكرات مرگ و جان دادن به سر می برد ونمی میرد. چون حضرت رسول بر بالین آن جوان حضور یافت ، فرمود: بگو لا إ لهَ إ لاّ اللّه ؛ ولی مثل این كه زبان جوان قفل شده باشد ونمی توانست حركت دهد، حضرت چند بار تكرار نمود و جوان بر گفتن كلمه طیّبه لا إ لهَ إ لاّ اللّه قادر نبود. زنی در كنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت از آن زن سؤال نمود: آیا این جوان مادر دارد؟ پاسخ داد: بلی ، من مادر او هستم . حضرت فرمود: آیا از فرزندت ناراحت و ناراضی می باشی ؟ گفت : آری ، مدّت پنج سال كه است با او سخن نگفته ام . حضرت پیشنهاد داد: از فرزندت راضی شو. عرض كرد: به احترام شما از او راضی شدم و خداوند نیز از او راضی باشد. سپس حضرت به جوان فرمود: بگو لا إلهَ إلاّ اللّه ، در این موقع آن جوان سریع كلمه طیّبه را بر زبان خود جاری كرد. بعد از آن ، حضرت به او فرمود: دقّت كن ، اكنون چه می بینی ؟ عرض كرد: مردی سیاه چهره با لباس های كثیف و بدبو همین الان در كنارم می باشد و سخت گلوی مرا می فشارد. حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله ، اظهار نمود: بگو: یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ، وَ یَعْفُو عَنِ الْكَثیرِ، إ قبَلْ مِنِّی الْیَسیرَ، وَاعْفُ عنّی الْكَثیرَ، إ نّكَ انْتَ الْغَفُورُ الرَّحیم . یعنی ؛ ای كسی كه عمل ناچیز را پذیرا هستی ، و از خطاهای بسیار در می گذری ، كمترین عمل مرا بپذیر و گناهان بسیارم را به بخشای ؛ همانا كه تو آمرزنده و مهربان هستی ، وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: اكنون چه می بینی ؟ گفت : مردی خوش چهره و سفید روی و خوش بو با بهترین لباس ، در كنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه چهره رفت . حضرت فرمود: بار دیگر آن جملات را بخوان ، وقتی تكرار كرد. و در همان لحظه روح ، از بدنش خارج شد و به دست پر بركت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ، نجات یافت و سعادتمند گردید. |
| اخبار از عالم مردگان |
| سید نعمت الله جزائری شاگرد مقرب علامه مجلسی گوید: من با استادم مجلسی قرار گذاشتم هر كدام زودتر از دنیا برویم به خواب دیگری بیائیم تا بعضی قضایا منكشف شود. بعد از اینكه استادم از دنیا رفت بعد از هفت روز كه مراسم فاتحه تمام شد، این معاهده به یادم آمد و رفتم سر قبر علامه مجلسی ، قدری قرآن خواندم و گریه كردم و مرا خواب ربود و در عالم رؤیا استاد را با لباس زیبا دیدم كه گویا از میان قبر بیرون شده .! فهمیدم او مرده است و انگشت ابهام او را گرفتم و گفتم : وعده كه دادی وفا كن و قضایای قبل از مردن و بعد از مردن را برایم تعریف كن . فرمود: چون مریض شدم و مرض بحدی رسید كه طاقت نداشتم ، گفتم : خدایا دیگر طاقت ندارم و به رحمت خود فرجی برایم كن . در حال مناجات دیدم شخص جلیلی (فرشته ) آمد به بالین من و نزد پایم نشست و حالم را پرسید و من شكوه خود را گفتم ، آن ملك دستش را گذاشت به انگشت پاهایم و گفت : آرام شدی ؟ گفتم : آری ، همینطور دست را یواش یواش به طرف سینه بالا می كشید و دردم آرام می گرفت ، چون به سینه ام رسید، جسد من افتاد روی زمین و روحم در گوشه ای به جسدم نظر می كرد. اقارب و دوستان و همسایگان آمدند و اطراف جسد من گریه می كردند و ناله می زدند، روحم به آنها می گفت : من ناراحت نیستم من حالم خوب است چرا گریه می كنید، كسی حرفم را نمی شنید. بعد آمدند جنازه را بردند غسل و كفن و نماز بجای آوردند و جسدم را درون قبر گذاشتند، ناگاه منادی ندا كرد ای بنده من ، محمد باقر برای امروز چه مهیا كردی ؟ من آنچه از نماز و روزه و موعظه و كتاب و... را شمردم ، مورد قبول نشد، تا اینكه عملی یادم آمد، كه مردی را به خاطر بدهكاری در خیابان می زدند و او مؤمن بود و من بدهكاری او را دادم و از دست مردم او را نجات دادم ، آن را عرض كردم . خداوند به خاطر این عمل خالص همه اعمالم را قبول و مرا به بهشت (برزخ ) داخل نمود. |
| فرشته مرگ |
| رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج ، خداوند مرا به آسمانها سیر می داد، در آسمان فرشته ای را دیدم كه لوحی از نور در دستش بود، و آنچنان به آن توجه داشت كه به جانب راست و چپ نگاه نمی كرد و مانند شخص غمگین ، در خود فرو رفته بود، به جبرئیل گفتم : این فرشته كیست ؟ گفت : این فرشته مرگ (عزرائیل ) است كه به قبض روحها اشتغال دارد گفتم : مرا نزد او ببر، تا با او سخن بگویم ، جبرئیل مرا نزدش برد، به او گفتم : ای فرشته مرگ آیا هر كسی كه مرده یا در آینده می میرد روح او را تو قبض كرده ای و یا قبض می كنی ؟ گفت : آری ، گفتم : خودت نزد آنها حاضر می شوی ؟ گفت : آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید. هیچ خانه ای در دنیا نیست مگر اینكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر می زنم ، وقتی كه گریه خویشان مرده را می شنوم به آنها می گویم : گریه نكنید من باز مكرر به سوی شما می آیم تا همه شما را از این دنیا ببرم. |
منابع:
اندیشه قم
داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج1/ علي مير خلف زاده
داستانهاي شگفت/ آيه الله دستغيب
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام) / محمد رضا اکبري
چهل داستان و چهل حديث از حضرت رسول خدا (ص)/عبدالله صالحي
يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت
+ نوشته شده در چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 16:44 توسط شهریاری
|