اخلاق ماه رمضان- سخنرانی حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی: قرآن و حریم حرمت ماه رمضان
سخنرانی حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی
قرآن و حریم حرمت ماه رمضان
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين وصلّى الله على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على اعدائهم أجمعين
قرآن كريم كتاب همه ما مسلمانان در طول زندگى است. در ماه مبارك رمضان بايد ارتباط خود را با قرآن كريم بيشتر كنيم. هرچه اين ارتباط محكمتر واستوارتر باشد، بهتراست.
قرائت قرآن همواره پر ثواب و پر اجر بوده است. درباره اجر وثواب خواندن قرآن روايات بسيار زيادى آمده است. امّا آنچه بيش از همه چشمگيرتر است آن است در ماه مبارك رمضان خواندن هر يك آيه برابرى مىكند با خواندن تمام قرآن. تلاوت هر آيه ثواب تلاوت يك ختم كامل قرآن است.(1)
بر اساس اين روايت آدمى اگر در حالى كه نشسته است زير لب بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم، گويا يك ختم قرآن را به جا آورده است و ثواب آن را دارد.در حقيقت اين از اختصاصات ماه مبارك رمضان است و در يازده ماه ديگر اين چنين نيست.
اين فضيلت وارج تنها ويژه ماه مبارك رمضان است. لذا مىتوان گفت كه قرآن و ماه مبارك رمضان ارتباطى گسترده وناگسستنى دارند.
از اين مطلب مىتوان دريافت، كه كارهاى خير وحسَنَات در ماه رمضان پاداشى بسيار بيشتر دارند.
معروف است كه قرآن 6666 آيه دارد. لذا اگر در ماه مبارك رمضان قرآن را ختمكرديد به اين مى ماند كه 6666 مرتبه در يازده ماه ديگر ختم كردهايد.
مهمتر از آنچه گفته شد وارزشمندتر از قرائت صِرفِ وخواندن ساده، فهم و درك معانى قرآن كريم است. قرآن چه مىگويد؟ معانى آيات قرآن چيست؟ اين موضوع بسيارمهمتر از خواندن صِرف است.
وقتى كه انسان از راه مطالعه يا حضور در مجالس آموزش قرآن ومعنى بسم الله الرحمن الرحيم را ياد بگيرد ارزش ثواب بالايى را به دست آورده است.
خداى متعال از بسم الله چه منظورى داشته است؟ الله چيست؟ رحمن چيست؟ رحيم چيست؟ فرق بين رحمان و رحيم چيست؟ چرا قرآن وسورههاى آن با بسم الله شروع مىشوند؟
انسان اين مطالب نورانى را فرا مىگيرد. اين مرتبه ومرحله از خواندن قرآن بالاتروپر ارزشتر است.
در روايت آمده است كه قرآن را با صداى زيبا واسلوب خوب بخوانيد.(2) كلام خداسخن معمولى وعادى نيست. بايد اين كلام غير عادى وفراتر از هر سخنى را زيبا وبا تأمل خواند. البته اين كار يعنى تأمل در معانى بلند قرآنى به همت بلند آدمى بسته است.
پيشنهاد من اين است كه هر كه سواد خواندن و نوشتن دارد، فراخور دانش خودتفسيرى را تهيه كند وروزانه به آن مراجعه كند ومقدارى از آن را مطالعه كند. علاوه بربرخوردارى از ثواب بسيار بالاى آن، به مرور زمان با معانى شگفت ونورانى قرآن آشنا مىشود.
حال كسى كه در ماه مبارك رمضان تأمل وتدبّر قرآن بخواند بىشك ثواب او بيشتر از كسى است كه به همان اندازه خوانده باشد، اما بدون تأمل. با تأمل وتفكّر در آيات قرآن آن هم در ماه مبارك رمضان، واقعاً ارزشمند است.
تا كنون دو مرحله از خواندن قرآن را بيان كرديم. يعنى مرحله اول خواندن قرآنومرحله دوم كه خواندن با تأمل وتفكّر است. مرحله سوم كه از هر دو مرحله پيشين ارزشمندتر است آن است كه انسان به قرآن عمل كند. نهىهاى قرآن را بشناسد واز انجامآن ها پرهيز كند؛ به واجبات آن عمل نمايد و... تادر نتيجه روزى كه از اين دنيا رخت بربستيم و به سراى جاويد رفتيم، يكى از سؤالهاى مهمى كه از ما مىپرسند اين است:«كتاب تو چيست؟» كسى مىتواند به اين سؤال پاسخ دهد كه به كتاب خود يعنى قرآن عمل كرده باشد. اى بسا كسى قرآن را حفظ كند ولى در پاسخ اين سؤال در شب اول قبر در مى ماند ونتواند چيزى بگويد. زيرا او فقط الفاظ قرآن را از بر كرده است ولى هرگز به آن عمل ننموده است. اما اگر در دنيا واقعاً به قرآن عمل مىكرد در آن صورت خيلى سريع پاسخ خواهد داد: قرآن كتاب من است.
قرآن بلا تشبيه حكم نسخه پزشك را دارد. اگر چه اين تشبيه نادرست است ولى براى روشن شدن مطلب به كار مىبرم. شما اگر بيمار شويد وبراى درمان خود نزد پزشك برويد ونسخهاى بنويسد، براى گرفتن دارو به داروخانه مىرويد. آيا صِرف خواندن و دانستن نسخه و پى بردن به خواص داروها براى خوب شدن كافى است. آيا نبايد به نسخه پزشك عمل كند؟ آيا نبايد داروها را مصرف نمايد؟ آيا نبايد به دستورات پزشك عمل كند ومثلاً غذاهاى ممنوع را مصرف نكند؟ اگر پزشك گفته باشد كه فلان غذا براى سلامتى شما مفيد است، آيا نبايد به دستور او عمل كرد؟
قرآن نيز چنين است. بايد به بايدها ونبايدهاى آن عمل كرد وتمامى دستورات آن رادر زندگى خود سرمشق ويك فرمان لازم الاطاعه بدانيم.
پس مرحله سوم، پس ازخواندن وفهميدن، مرحله عمل كردن به آن است. اهميتعمل به قرآن بارها وبارها در روايت اهل بيت: آمده است.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در اوّل هر ماه مبارك رمضان، خطبهاى مىخواندند ودر آن بهبرخى معارف وآموزههاى دينى اشاره مىكنند.
تمامى اين خطبهها در كتابهاى حديثيآمده است. يكى از اين خطبه ها از بقيه معروفتر است وراوى آن حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) است. در همين خطبه حضرت امير (عليه السلام) پس از اتمام سخن حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) از ايشان سؤالى مىپرسند: «فقلت يا رسول الله، ما أفضل ألاعمال في هذا الشهر (3)اى رسول خدا، مهمترين اعمال اين شهر چيست؟».
مى دانيد كه از نظر ادبى صيغه جمعى كه الف و لام دارد، افاده عموم مىكند. «اعمال»صيغه جمع است و وقتى الف و لام بگيرد معناى عموميت وگستردگى را مىرساند؛ يعنى تمامى اعمال. بنابراين در سؤال اميرمؤمنان (عليه السلام) اين معنا نهفته است كه
مهمترينِ «تمامى اعمال» در ماه مبارك رمضان چيست؟ به عبارت ديگر عملى كه از نماز وروزه وقرائت قرآن و اطعام و ارشاد و صله رحم واعمال ديگر بهتر و مفيدتر است و ثواب و ارزش آن از همه كارهاى خير بيشتر است.
راستى اگر امير مؤمنان (عليه السلام) اين سؤال را نمىپرسيدند، از كجا مى دانستيم كه بهترين عمل در اين ماه چيست؟ در اين جا از سر ضرورت نكتهاى را يادآورى كنم كه بسيار مهم و دقيق است و بايد به عنوان يك شيعه تيزهوش به آن توجه كنيم و همواره در پى انجامدادن آن باشيم. آن نكته مهم اين است كه ما در عين اين كه بايد همواره در پى شناخت اعمال خوب وكارهاى پر پاداش و ثواب باشيم، مع ذلك بايد به بهترين و پرثوابترينِ آن ها پايبند باشيم. يعنى همواره بايد به فكر اين مطلب باشيم كه كدام كار خوب از ديگركارهاى خوب ثواب بيشترى دارد. يعنى از ميان خوبها كدام يك خوبتر و كدام يك خوب ترين است و همواره آن خوبترين كار را انجام دهيم، كارى كه هيچ كار خوبى از آن خوبتر نباشد اين مسئلهاى است كه عقل ما هم آن را قبول دارد. اگر دو كسب و كار وجود دارد و درآمد يكى از ديگرى بيشتر است، يك كارمند يا كاسب خوب، پرسودتر و پردرآمدتر را انتخاب مىكند و از پذيرش كارى كه سودش كمتر است خوددارى مىكند.
در امور مادى ودنيوى معمولاً اين قدرت تشخيص را داريم كه كار پرسودتر را انجام دهيم ولى در امور معنوى و آخرتى گاه دقت نمىكنيم و از اين مسئله غافل مىشويم.
همه ما در پى ثوابِ بيشتر هستيم و همه ما دوست داريم كه به مقام قرب الهى نزديكتر شويم و خود را به اهل بيت: وابستهتر كنيم، ولى در تشخيص بهترين كارها و پسنديدهترين عمل دقت نمىكنيم. راستى چه خوب است كه آدمى دلش مالامال از مهر اهل بيت: باشد و در عين حال در پى انجام دادن بهترين و پرثواب ترين اعمال خير باشد!
در اين خطبه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) فرمودهاند: «من فَطَّرَ منكم صائماً مؤمناً في هذا الشهركان له بذلك عند الله عتق نسمة؛(3)هر يك از شما مؤمن روزه دارى را افطار دهد، ثواب آزاد كردن يك بنده را مىبرد.»
لازم نيست كه اين روزه دار حتماً فقير باشد. همين كه مؤمن باشد كافى است، خواه همسايه باشد يا دوست يا فقير.
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) تمامى عمر خود را صرف ابلاغ و آموزش اين تعاليم وآموزهها گذرانده است. يكى از اين آموزهها استغفار است. استغفار از جمله كارهايى است كه در ماه رمضان به آن سفارش شده است و اصلاً يكى از نامهاى ماه رمضان شهرالاستغفار است.
در روايت است كه: «انَّ انفسكم مرهونة بأعمالكم ففكوها باستغفاركم(4)همگى درگرو و رهن اعمالتان هستيد، با استغفار آن را آزاد كنيد.» اگر منزل شخصى شما در رهن كس ديگرى است، آيا مىتوانيد خودتان در آن ساكن شويد. هر چند مال شماست ولى آن را به ديگرى رهن دادهايد. بايد با پرداخت وجه رهن واسترداد آن، منزلتان را آزادكنيد.
. اين جزو خطبه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) است. فرداى قيامت تمامى اعضاى ما اعم از چشم، گوش، قلب، روح، نفس، دست وپا در يك جا متوقف مىشوند تا به اعمالشان رسيدگى شود، چون در رهن هستند.
اندام ما و تمام هستى ما در گرو اعمالى چون نگاه، رفت وآمد، داد وستد، ثروت، شهوت و... مىباشد كه بايد از رهن در آيد. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در اين خطبه فرمودهاند كه با استفغار مىتوان خود را از گرو ورهن در آورد.
در پاسخ پرسش حضرت امير مؤمنان (عليه السلام) ، كه بهترين اعمال اين ماه كدام اند، رسولخدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: يا ابا الحسن، أفضل الأعمال في هذا الشهر الورع عن محارم الله؛ اى ابا الحسن، بهترين كارهاى اين ماه و پرهيز از كارهاى حرام است.»
يعنى ترك گناه از هر كارى حتى قرآن خواندن ونماز خواندن و... پرپاداشتر است.از صله رحم و افطارى دادن هم مهمتر و بهتر است.
ورع به معنى احتياط، پرهيز وبردبارى است. كسى كه به جاى تاريكى وارد شده است وهيچ چيزى را نمىبيند، بى مهابا وبدون احتياط حركت نمىكند. براى شنيدن كوچك ترين صدا گوش مىخواباند تا بروز هر خطرى را پيش بينى كند وبا خطرى رو به رو نشود. اين حالت را ورع مىگويند. در زبان روايات ورع يعنى اين كه آدمى هرجايى نرود، هر سخنى را نشنود، هر غذايى را نخورد، وبا هر كسى دوست نشود و بايد همواره محتاط باشد. بسيارى از اين نگاهها در قيامت به سيخ آهنين تبديل مىشوند.
اگر كسى كمى ناراحتى چشمى پيدا كرد ومثلاً سرخ شود به چشم پزشك مراجعه مىكند و او قطره چشمى براى او تجويز مىكند. ناگهان دوستى از راه مىرسد و مىگويد كه فلانى مواظب باش و درباره اين دارو تحقيق كن مبادا براى چشم تو ضرر داشته باشد وپساز آن پشيمان شوى . مىپرسد: مگر اين دارو مضر يا خطرناك است. مىشنود: نه، نمى دانم ولى بايد احتياط كنى. اين احتياط كردن و تأمل نمودن را ورع مىگويند.
«محارم الله» هم يك پايه اين فرمايش حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) است. محارم به معنى مناهان. حرم وحرمت و احترام هم ريشهاند. حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) يعنى جايى كه به خاطر حضرت معصومه (سلام الله عليها) احترام دارد؛ محل حرمت ايشان. يا مثلاً مجلس محترم، شخص محترم، مردان محترم، كه همه اين ها نشان از حرمت دارند. محارم الله هم چيزهايى هستند كه به خاطر احترام به خدا انجام دادن آن ها ممنوع است. اصلاً احترام هر كس وچيزى به خاطر احترام خداست، مثلاً اگر ما به حرمت عاشورا، حرمت معصومان، حرمت علما ومتدينين احترام مىگذاريم، بىشك به خاطر احترامى است كهآن ها براى خدا قائل هستند.
احترام هر محترمى به سبب احترام به خداست. به عالِم دينى احترام مىگذاريم چون او بيش از ديگران به خدا احترام مىگذارد؛ به انسان زاهد يا عارف احترام مىگذاريم چون او بيش از ما به خدا احترام مىگذارد؛ به امام جماعت، به خطيب منبرحسينى، به نويسنده توانايى كه در عرصه دين قلم مى زند احترام مىگذاريم چون آن ها بيش از ما به خدا احترام مىگذارند؛ پس محارم الله يعنى احترام خدا.
اين كه مولاى ما رسول خدا وخاتم رسولان (صلى الله عليه وآله) مىفرمايند: بهترين كار در ماه مبارك رمضان «ورع» داشتن به «محارم الله» است، بدين معناست كه هر چه كه خداى سبحان فرمود: اين كارها را انجام ندهيد، انجام ندهيم. نهى الهى را پاس بداريم و فرمان او را ـ جل وعلا ـ به گوش بشنويم و رعايت كنيم. پس ورع در محارم الله يعنى جمع كردن حواس خود در خصوص بايدها و نبايدهاى الهى است. پاسخ امير مؤمنان (عليه السلام) اين است كه اين ورع در ماه مبارك رمضان از هر كار ديگرى افضل است.
به عنوان نمونه : امر به معروف ونهى از منكر از محارم الله است. امر به معروف جنبه اثباتى و امرى و بايدى دارد ونهى از منكر به عكس آن جنبه سلبى و نهىاى و نبايدى دارد. به معروف و خوبى و نيكى و ارزش دينى امر كنيم؛ دعوت كنيم؛ فرابخوانيم؛ هدايتكنيم؛ راهنمايى نماييم. از سوى ديگر از منكر ـ كه ضد معروف است ـ وبه كار بدو نادرست و ناهنجار دينى و ضد ارزش اطلاق مىشود، باز داريم؛ نهى نماييم؛ هشدار دهيم؛ انذار نماييم.
در اساس تعاليم اسلامى و شرع مقدس اگر شرايط امر به معروف و نهى از منكر فراهم شود، نمىتوانيم بگوييم: «به ما چه؟». تمامى فقيهان شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه امر به معروف ونهى از منكر يك واجب كفايى است. اگر «من فيه الكفايه» نبود، وكسى نبود كه اين واجب را به جاى آورد و انجام دهد، بر ما واجب مىشود ولى اگركسى بود كه امر به معروف و نهى از منكر كند و در اين كار تواناست، در آن صورت بر ما واجب نيست. به عبارت بهتر اين عمل واجب در هر صورت بايد انجام شود. چنانچه ديگران در عين توانايى و درستى آن را انجام دادند از گردن ما ساقط است و اگر نبودند بر ما واجب و بايسته است.
در امر به معروف ونهى از منكر صرف گفتن كفايت نمىكند بلكه بايد به گونهاى بگويد كه تأثيرگذار باشد. بايد شرايط تحقق امر به معروف و نهى منكر فراهم شود.
نكته ديگرى كه گفتن آن ضرورى است اين است كه در اين واجب كسى مىتواند اقدام و عمل نمايد كه با كفايت و توانا باشد. چنانچه شخص با كفايتى امر به معروف و نهى از منكر كرد از گردن ما ساقط مىشود، ولى آن شخص از كفايت و توان وآگاهى و تأثير لازم برخوردار نبود، همچنان به گردن ما واجب مى ماند و از گردن ما ساقط نمىشود.
بياييد در اين ماه مبارك در راستاى محارم الله اقدام كنيم و به جوانان خود معارف دينى را بياموزيم وراه حق را بنمايانيم. بايدها و نبايدهاى دينى را به آنان ياد دهيم كه اين يك واجب مسلّم است. از امامان معصوم: روايت شده است كه كسى كه گناه مىكند با كسى كه نهى از منكر نمىكند در روز قيامت برابر است وهر دو جهنّمى هستند. اين يكى به خاطر گناه كردن وآن يكى به خاطر امر به معروف ونهى از منكر نكردن. مبادا روز قيامت با گناه كاران وبىنمازان ومعصيت كاران برابر شويم! چه بايد كرد؟ با همّتى برخاسته از روح ايمان وعشق به ولايت برخيزيم وجوانان ونوجوانانى كه در بينخويشاوندان وبستگان وهمسايگان هستند وبا معارف اهل بيت: وآموزههاى دينى و محارم الهى ناآشنا هستند، صحبت كنيم و آنان از بدى ومنكر دور كنيم و به سوى معروف وحقيقت هدايت نماييم. با اين كار هم در راستاى حرمت گذارى به محارم الله گام برداشتهايم وهم كارى كرديم كه روز قيامت هم رديف وهم پاى معصيت كاران قرارنگيريم وهم به واجب مسلّم امر به معروف ونهى از منكر عمل كردهايم. از خواندن قرآن و فهميدن آن مهمتر عمل، به آن است و اين عمل ما عين عمل به قرآن است كه فرمود:«ولتكن منكم امة يدعون الى الخير؛ از بين شما كسانى باشند كه مردم را به سوى خير و صلاح هدايت نمايند».
كتاب خدا را بايد ياد گرفت وهمواره خواند و فهميد؛ ولى عمل كردن به آن از همه آن ها پر ارزشتر است. راه طبيعى دستيابى به مفاهيم قرآنى هم همين يادگيرى و آموختن صوت و لحن و قرآئت و ترتيل و معارف قرآنى است. آدمى پس از اين مراحل است كه بهمرحله نورانى و پرارزش عمل به قرآن مىرسد.
در اين ماه مبارك رمضان سعى كنيم كه تمامى آشنايان خود را به سوى جلسات آموزش دعوت كنيم. چرا بايد به تنهايى راهى بهشت شد؟ اگر مىتوانيم يك جهنّمى را بهسوى بهشت دعوت كنيم و نكنيم، او ما را به سوى جهنّم خواهند برد.
«چرا او را هدايت نكردى؟» اين سؤالى است كه فرداى قيامت از ما پرسيده مىشود. اين وظيفه مسلّم و واجب ماست كه در حد توان خود، ديگران را به سوى حق هدايتكنيم.
امر به معروف ونهى از منكر هم بايد ارزشمند وملايم باشد. در روايت است كه امام حسن وامام حسين (عليهم السلام) در سن كودكى، پيرمردى را ديدند كه بلد نيست درست وضو بگيرد. آن دو بزرگوار به سوى پيرمرد آمدند وبا روش درست وصحيح امر به معروف كردند. گفتند كه ما وضو مى گيريم وشما قضاوت كنيد كه كدام يك از ما بهتر وضو مى گيرد. آن دو به درستى وضو گرفتند. پيرمرد هم متوجه خطاى خود شد وگفت: وضوى شما درست است. اين منم كه بايد وضوى خود را اصلاح كنم وراه درست وضو گرفتن را ازشما دو نفر ياد گرفتم.
بياييد از اين دو اسوه و الگو پيروى كنيم و چنان به معروف امر كنيم واز منكر نهى، با نرمى وگشاده رويى راه هدايت گرى را پيشه كنيم و پيش بگيريم تا هم تأثيرگذار باشد و هم مورد پسند خداى سبحان ـ جل وعلا ـ.
بايد احساس وظيفه كنيم وهدايت گرى را به عنوان يك وظيفه واجب پيش بگيريم. امروزه ـ بحمد الله ـ مجالس وعظ وخطابه وتعزيه حسينى وكلاسهاى آموزشىفراواناند. بر ماست كه عزيزان خود را به شركت در اين كلاسها تشويق و ترغيب كنيم.
اميدوارم به بركت اهل بيت: همه ما پاى بند به الورع عن محارم الله باشيم و خداى سبحان ما را در امر هدايت گرى وارشاد موفق بدارد.
وصلى الله على محمد وآله الطاهرين
1- نك: بحار الانوار، ج 93، ص 341.
2-بحار الانوار، ج 89، ص 190، باب 21.
3- وسائل الشيعة ، ج 10، ص 314، ح 13494.
4- الامالي (شيخ صدوق)، ص 94، ح.