معاد در قرآن کریم ودعوت انبیاء
اصل معاد از نقطه نظر دین مبین اسلام بدان معناست که همه انسانهایی که در این عالم دنیا آمده و بعد از مدتی زندگی در این عالم میمیرند، همگی در جهان دیگری زنده شده و در قیامت در دادگاه عدل الهی حضور یافته و پس از رسیدگی به اعمال و رفتار آنها در دنیا، در بهشت و سعادت جاودانه یا در دوزخ خشم و غضب الهی همیشه خواهند بود.
یک نظر اجمالی به آیات قرآن کریم نشان میدهد که در میان مسائل عقیدتی هیچ مسألهای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجرای عدالت نیست. وجود حدود هزار و دویست آیه درباره معاد در قرآن و اینکه بسیاری از سورههای اواخر قرآن به طور کامل یا به طور عمده درباره معاد و مقدمات و علایم و نتایج آن سخن میگوید، شاهد گویای این مدعا است.
در جای جای قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده و تقریباً در 30 آیه این دو موضوع را قرین هم قرار داده «و یؤمنون بالله و الیوم الآخر» یا تعبیری شبیه آن فرموده است و در بیش از صد آیه اشاره به «الیوم الآخر» یا «الآخرۀ» فرموده است.[1]
در راه ارائه همین مسأله و بیان همین اندیشهها و اعتقادات بود که پیامبر اسلام(ص) گرفتار مشقتها و آزار و اذیتهای سخت و طاقت فرسای مشرکین شدند و همچون سایر انبیای الهی مورد تهمتهای فراوان قرار گرفتند، تا آنجا که او را مجنون خواندند. قرآن کریم در آیات هفتم و هشتم سوره سبأ به این مسأله اشاره نموده و میفرماید: «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيد ٍ* أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ؛ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند آیا شما مردم را آگاه سازیم از مردی که مدعی است هنگامی که بدنهای شما به کلی متلاشی گردید و استخوانهای شما پوسید و خاک شد بار دیگر آفرینش جدید و حیات تازهای پیدا میکند؟ او یا به خداوند، دروغ و کذب نسبت میدهد و یا دچار جنون و دیوانگی گشته است. اما در واقع چنین نیست بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند در عذابی سخت و در ضلالت و گمراهی عمیقی گرفتارند.»
مسأله معاد و جهان آخرت همواره در سرلوحه دعوت انبیاء قرار داشته است و پیامبران الهی علیرغم مخالفتهای سرسختانه مردم در پیشروی چنین مسألهای، همواره بر آن تأکید داشته و مردم را به اعتقاد به چنین اصلی دعوت نمودهاند و این مقاومت و پایداری انبیاء در طرح مسأله معاد و آشنا ساختن مردم با مسأله جهان پس از مرگ، نشانگر اهمیت فوق العاده این اصل اعتقادی در زندگی بشر و سعادت و کمال نهایی انسان است. علم و آگاهی به اصل مسأله معاد تأثیر مستقیم در رفتار و کردار فرد و جامعه داشته و زندگی انسان را متحول میسازد. شناخت رابطه میان دنیا و آخرت و مقدمه بودن این جهان برای جهان دیگر نیز نقش بسزایی در رفتار آدمی دارد. اگر فرد بداند که آنچه در این دنیا انجام میدهد در سرای دیگر نیز همان را باز خواهد یافت مسلماً در رفتار و عملکرد خویش دقت و ملاحظه بیشتری خواهد نمود.
دلایل وقوع معاد
برای اثبات معاد دلایل عقلی و منطقی متعددی وجود دارد که در قرآن، گاه صریحاً و گاه به اشاره بیان شده است. دلایلی که صریحاً یا اشارتاً در زمینه حتمیت تحقق معاد از قرآن مجید استفاده میشود عمدتاً هفت دلیل است:
1. برهان فطرت
منظور از «برهان فطرت» در اینجا این است که انسان در اعماق جان خود، اعتقاد و ایمان به جهان دیگر و رستاخیز عظیم انسانها و بارگاه عدل الهی را احساس میکند. قرآن کریم در این زمینه در سوره روم، آيه 30 میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ؛ روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش خداوند نیست، این است دین محکم و استوار.»
موضوع سخن در این آیه عام است و تمام دین را فطری میشمارد، یعنی مجموع اصول عقاید و حتی کلیات فروع دین و احکام در اعماق فطرت حضور دارد. «دین» دوبار در آیه فوق تکرار شده که اشاره به مجموع حقایق دینی است.
بر مسأله فطری بودن اعتقاد به معاد قرايني وجود دارد.
الف . اگر برای فنا آفریده شدهایم عشق به بقا چه مفهومی دارد؟
هیچکس نمیتواند این حقیقت را انکار کند که از مرگ به معنای «نیستی» گریزان است و خواهان طول عمر، بلکه حیات جاویدان است. تلاش برای طولانی شدن عمر دلیل بر این است که انسان ذاتاً خواهان بقا است حتی علاقه انسان به حیات فرزندش که دنباله حیات او محسوب میشود نشانهای از این عشق غریزی است.
اگر ما برای فنا آفریده شدهایم وجود این غریزه در ما بی معنا است و این یک عشق مزاحم و بی دلیل است. چگونه ممکن است خداوند حکیم چنین موضوع زائد و مزاحمی را در ما بیافریند؟ اصولاً وجود یک غریزه در انسان دلیل بر این است که در بیرون وجود او، طریق اشباع و پاسخگویی به آن هست همچنان که تشنگی دلیل بر وجود آب و گرسنگی دلیل بر وجود غذا و میل به جنس مخالف دلیل بر وجود آن است و گرنه با حکمت حکیم سازگار نیست. لذا عشق به بقا که به طور فطری در انسانها وجود دارد نشانه روشنی بر زندگی جاویدان محسوب میشود.
ب. اگر رستاخیز فطری نیست چرا این عقیده در طول تاریخ از انسانها جدا نشده است؟
عادات و رسوم دائماً در تغییر و تبدیل است. فرهنگها عموماً دستخوش دگرگونی هستند. تنها اموری میتواند در طول تاریخ بشر، در برابر گذشت زمان پایدار بماند که ریشههایی در اعماق فطرت داشته باشند.
این امر در مورد مسأله توجه انسان به زندگی پس از مرگ کاملاً صادق است. جامعه شناسان میگویند: اعتقادات مذهبی و از جمله عقیده به حیات پس از مرگ، همواره در میان انسانها (حتی بشرهای قبل از تاریخ) وجود داشته است و شاهد بر آن، دفن برخی لوازم همراه اموات است.[2]
2. برهان حکمت
یک مطالعه اجمالی در وضع جهان هستی نشان میدهد که همه چیز بر اساس هدف، حکمت، نظم و برنامه آفریده شده است. حال اگر نظری به زندگی انسان بیفکنیم و چنین فرض کنیم که مرگ برای او پایان همه چيز است، چند روزی در این دنیا با هزار زحمت و مشکل زندگی کردن و مقداری آب و غذا خوردن و بعد برای همیشه از هستی چشم پوشیدن، مسلماً چنین چیزی نمیتواند هدف آفرینش انسان باشد و به این ترتیب خلقت او عبث و بیهوده و بی محتوا خواهد بود. این چيزي است که با حکمت خداوند حکیم هرگز سازگار نیست.
این مضمون در آیات قرآن منعکس شده است. در سوره مؤمنون آيه 115 میفرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد.» نیز در سوره حجر آيه 85 میفرماید: «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ؛ و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريدهايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد.»[3]
3. برهان عدالت
يكي از اوصاف خداوند عدالت است. عدالتی که نشانههای آن در جای جای عالم هستی، در آسمانها و زمین، در وجود خود انسان و در ضربان قلب و گردش خون او دیده میشود. خوب آیا ممکن است انسان از عدالت عمومی جهان بر کنار بماند؟ تاریخ گذشته انسان و حوادث امروز به خوبی نشان میدهد که احقاق حق مظلومان و کیفر ظالمان هرگز در این جهان به طور کامل انجام نشده است. عدالت حاکم بر عالم که در پرتو عدالت خداوند است ایجاب میکند روزی فرا رسد که پرونده اعمال همه انسانها مورد بررسی قرار گیرد و این همان روز رستاخیز است قرآن کریم در سوره قلم آيات 35 تا 36 میفرماید: «أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ * مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛ شما را چه شده؟ چگونه داورى مىكنيد؟ پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد؟» و در سوره جاثیه آيات21 تا 22 میفرماید: «أًمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْيَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ * وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدهاند پنداشتهاند كه آنان را مانند كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد؟ چه بد داورى مىكنند. و خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است، تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.»[4]
4. برهان رحمت
یکی از صفات مشهور و معروف خداوند «رحمت» است. مسلماً رحمت به معنای اعطاي فیض و نعمت به موجودی است که قابلیت و استعداد آن را داشته باشد. از آنجا که انسان با آن ساختمان مخصوص ورودی که از برکت الهی در او دمیده شده استعداد حیات جاویدان و رسیدن به کمالات فراوان دارد، خداوند رحمان و رحیم چنین فیض و سعادتی را از او قطع نمیکند و فیض و رحمت او با مرگ قطع نخواهد شد. در سوره انعام آيه 12 آمده است: « قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ؛ بگو آنچه در آسمانها و زمين است از آن كيست بگو از آن خداست كه رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است، يقيناً شما را در روز قيامت كه در آن هيچ شكى نيست گرد خواهد آورد.»[5]
5. برهان وحدت
از ویژگیهای زندگی دنیا وجود اختلاف آرا و افکار است. حتی پیروان یک مذهب غالباً به شاخههای متعددی با عقاید مختلف تقسیم شدهاند. گاه این اختلاف آرا و عقاید از اجتماع به درون خانواده کشیده میشود و هر یک از اعضای خانواده پیرو عقیده و مکتبی هستند. بدون شک هر انسانی از وجود این اختلافات در این جهان رنج میبرد و همه آرزو میکنند این اختلافات روزی برچیده شود. مسلماً خدایی که انسان را برای تکامل و هدایت آفریده و مقتضای مقام ربوبیتش انسانها را از نیل به چنین خواستهای محروم نخواهد کرد و چون این هدف در دنیا انجام نمیگیرد، حتماً جای رفع اختلافات و رسیدن به وحدت، سرای دیگر است.
در قرآن کریم آیات متعددی داریم که اشاره به این موضوع میکند که محل رفع هرگونه اختلاف، عالم دیگر است. در سوره نحل آيات 38 تا 39 میفرماید: «وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لاَ يَبْعَثُ اللّهُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ * لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ؛ و با سختترين سوگندهايشان بخدا سوگند ياد كردند كه خدا كسى را كه مىميرد بر نخواهد انگيخت. آرى [انجام] اين وعده بر او حق است، ليكن بيشتر مردم نمىدانند، تا [خدا] آنچه را در [مورد] آن اختلاف دارند براى آنان توضيح دهد.» و باز در سوره حج آيه 69 آمده است: « اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ؛ خدا روز قيامت در مورد آنچه با يكديگر در آن اختلاف مىكرديد داورى خواهد كرد.»[6]
6. برهان بقاي روح
بسیاری از فلاسفه الهی در بحث معاد به سراغ مسأله بقاي روح رفته و به آن استدلال کردهاند. قرآن مجید نیز اشاراتی به مسأله بقاي روح دارد. در سوره آل عمران آيه 169 میفرماید: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ، هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» و در سوره بقره آيه 154 باز همین مضمون آمده است: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ؛ و كسانى را كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نخوانيد، بلكه آنان زندهاند ولى شما نمىدانيد.»[7]
آثار ایمان به معاد
بدون شک، ایمان به معاد تأثیر بسیار عمیق و گستردهای در اعمال انسانها دارد. اصولاً اعمال انسان بازتاب اعتقادات اوست، یا به تعبیر دیگر رفتار هر کسی با جهانبینی او ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارد.
کسی که میداند تمام اعمالش بی کم و کاست به زودی در دادگاهی مورد بررسی قرار میگیرد که قضّاتش از همه چیز آگاهند، نه توصیهای در آن مؤثر است و نه رشوهای و نه حکم دادگاهش تجدید نظر دارد؛ سپس بر طبق آن پاداش و کیفر میبیند. نه فقط در اصلاح خود میکوشد بلکه در انجام اعمال گوناگونش فوق العاده سختگیر و موشکاف است.
آثار دنیوی ایمان به معاد را میتوان به دو قسم آثار فردی و آثار اجتماعی تقسیم نمود:
الف. برخی آثار فردی ایمان به معاد:
1. تقوای الهی
ایمان به معاد موجب میشود انسان پیوسته به یاد خداوند باشد و در انجام هر کاری خواست الهی را در نظر داشته باشد. آیات متعددی از قرآن کریم این مطلب را میرساند.
خداوند در سوره بقره آيه 203 میفرماید: «وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ؛ و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهد آورد.» علامه طباطبایی در ذیل آیه میفرماید آیه دستور به تقوی و یادآوری حشر و بعث نمیدهد، زیرا با یاد قیامت است که انسان از گناه دوری میکند و پیوسته تقوای الهی را دارد.[8] نیز در سوره طه آيه 113 میفرماید: «وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا؛ اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد.»
پس ایمان به معاد تقوای الهی و مراقبه و محاسبه را در پی دارد. مراقبه این است که انسان بداند کسی مراقب اوست و در همه حال او را زیر نظر دارد و حتی اسرار درون او را نیز میداند. توجه به این حقیقت انسان را در یک حالت بیدار باش نگه میدارد و توجه به محاسبه و اینکه تمامی اعمال او از بزرگ و کوچک و خوب و بد حسابرسی میشود و پاسخ عادلانهای به هر کدام داده خواهد شد، سبب میشود انسان خود را در انجام کارها آزاد مطلق نبیند.
2. حقبینی
ایمان به آخرت یعنی ایمان به دادگاه عدلی که قاضی آن خداوند و شهودش فرشتگانند و دروغ، تقلب، توصیه و رشوه در آن راه ندارد. ایمان به چنین دادگاهی انسان را وادار میکند که واقعیت اعمال خود را آنگونه که هست بررسی کند.[9]
3. عبادت و بندگی خداوند
ایمان به معادت موجب میشود انسان با عبادت و بندگی برای سعادت اخروی خود تلاش کند.
در سوره یس آيات 20 تا 22 از فرد مؤمنی سخن گفته شده كه به حمایت از سه رسول الهی برخواست و عبادت الهی را بر خود ضروري میدانست، به جهت اینکه خداوند خالق اوست و بازگشت همگان نیز به سوی او خواهد بود. خداوند در این آیات میفرماید: «وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ * اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ * وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ و [در اين ميان] مردى از دورترين جاى شهر دوان دوان آمد [و] گفت: اى مردم از اين فرستادگان پيروى كنيد، از كسانى كه پاداشى از شما نمىخواهند و خود [نيز] به راه راست قرار دارند پيروى كنيد، آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مىيابيد.»
4. انجام اعمال صالح
در سوره کهف آيه 110 آمده است: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا ...؛ هر کس امید لقای پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد...» در این آیه به رابطه نزدیک بین ایمان به آخرت و عمل صالح منعکس شده و عمل صالح به عنوان یکی از بازتابهای ایمان به معاد معرفی شده است.
علامه طباطبایی میگوید در این آیه به جای یقین به معاد، امید و رجاء آن ذکر شده است، زیرا مسأله معاد چنان است که حتی امید و رجاي آن میتواند منبع چنین آثاری باشد.[10]
5. استقامت و بردباری در انجام وظایف با توکل بر خداوند
در سوره بقره آنجا که از جنگ طالوت و جالوت سخن میگوید میفرماید بسیاری از همراهیان طالوت (فرمانده گروه دینداران) از حمایت وی و جهاد با دشمن سر، باز زدند، لکن آنها که یقین به قیامت داشتند با توکل به خداوند ثابت قدم ماندند و مقاومت کردند. «... قَالُواْ لاَطَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ گفتند امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم، اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز ایمان داشتند) گفتند چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند و خداوند با صابران و استقامت کنندگان است.» (سوره بقره آيه 249)
6. پرهیز از شرک خفی
در سوره کهف آيه 110 آمده است: « فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته انجام دهد و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نکند»
علامه طباطبایی روایتی را از درالمنثور سیوطی نقل کرده است که شخصی به نام جندب بن زهیر اهل نماز و روزه و اعطاي صدقه بود وی گاه به خاطر اعمالش توسط مردم تقدیر میشد. او از تعریف و تمجید دیگران خوشنود میشد و برای اینکه بیشتر مدحش کنند بر اعمال خویش میافزود. خداوند در این آیه او را ملامت و تقبیح نموده است که چرا در اعمالش غیر خدا را شریک قرار میدهد.[11]
7. پرهیز از ظلم به دیگران
ایمان به معاد و حساب و کتاب اخروی موجب میشود انسان از ظلم به دیگران امتناع ورزد. در این زمینه به کلامی از امیرمؤمنان علی(ع) بسنده میکنیم که فرمود: « وَاللّهِ لاََنْ اَبيتَ عَلى حَسَكِ السَّعْدانِ مُسَهَّداً، وَ اُجَرَّ فِى الاَْغْلالِ مُصَفَّداً، اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اَلْقَى اللّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ظالِماً لِبَعْضِ الْعِبادِ، وَ غاصِباً لِشَىْء مِنَ الْحُطامِ. وَ كَيْفَ اَظْلِمُ اَحَداً لِنَفْس يُسْرِعُ اِلَى الْبِلى قُفُولُها، وَ يَطُولُ فِى الثَّرى حُلُولُها؟ سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای (جانگداز) سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم. چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خودم که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش میرود و در خاک زمانی طولانی اقامت میکند.»[12]
8. آرامش روحی ـ روانی
اعتقاد به زندگی پس از مرگ نه تنها در تهذیب نفوس و اخلاص قلوب و پرورش اخلاق و پاکی اعمال موثر است، بلکه در بهبود حال انسان در همین زندگی دنیا نیز اثر عمیقی دارد. مهمترین چیزی که انسان از آن رنج میبرد و شربت زندگی را در کام او ناگوار و اعصابش را به هم میریزد نگرانیها است. نگرانی از فرصتهای از دست رفته، نگرانی از آینده و پایان زندگی و از دست دادن دوستان و بستگان و اموال و ... و نگرانی از حوادث گوناگون پیش بینی نشده. عامل اصلی این نگرانیها عمدتاً احساس پوچی و بیهدف بودن زندگی، احساس نداشتن پناهگاه در مشکلات طاقت فرسا، تصویر وحشتناک از مرگ و بدبینی و ترس از آینده جهان و آینده زندگی فردی است. بدون شک ایمان به سرای دیگر و زندگی جاویدان در آن عالم، توأم با آرامش و عدالت، میتواند به این نگرانیها پایان دهد.[13]
خداوند در سوره یونس آيه 62 تا 64 میفرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مىشوند، همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيدهاند، در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است وعدههاى خدا را تبديلى نيست و اين همان كاميابى بزرگ است.»
9. اجر خروی
در سوره نساء آيه 162 آمده است: « وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيماً؛ و ايمانآورندگان به خدا و روز بازپسين كه به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهيم داد.»
ب. برخی آثار اجتماعی ایمان به معاد:
1. اجرای قوانین
پیداست که در یک اجتماع اگر همگان معتقد به معاد باشند و اینکه بالاخره باید پاسخگوی همه اعمال کوچک و بزرگ خود باشند حتی اعمالی که از دید همگان مخفی مانده است در این صورت همه به قوانین احترام خواهند گذاشت و عمل خواهند نمود هر چه این ایده مستحکمتر باشد جامعه ایده آلتر و بهتر خواهد بود.
2. کمک به ضعفاء
از مسائلی که در اسلام بسیار بر آن تأکید شده و در قیامت نیز بازخواست خواهد شد، کمک به ضعیفان و محرومین است. خداوند دوست دارد انسانها نسبت به حال یکدیگر بی تفاوت نباشند و غمخوار و یاور یکدیگر باشند و در مواردی از این افراد تقدیر و تمجید نموده است. یکی از این موارد در سوره دهر آيات 8 تا 10 آمده است: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا؛ و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند (و میگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم. ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است (روز قیامت).
علامه طباطبایی به نقل از کشّاف از ابن عباس نقل نموده است؛ امام حسین و امام حسین (ع) مريض شدند. پیامبر اکرم(ص) به عدهای از مسلمین به عیادت آن دو رفتند و به حضرت علی (ع) پیشنهاد کردند برای سلامتی دو فرزندش نذری بنماید. حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و فضه نذر کردند اگر حسنین (ع) سلامتی خود را بازیافتند سه روز روزه بگیرند. آن دو شفا پیدا کردند و اهل خانه روزه گرفتن، لکن در خانه چیزی برای خوردن نداشتند. امام علی(ع) از شمعون خیبری یهودی سه صاع جو قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) یک صاع را آرد نموده، پنچ قرص نان پخت. چون لحظه افطار رسید، سائلی بر درب خانه ایستاد و گفت «السلام علیکم اهل بیت محمد، مسکین من مساکین المسلمین اطعمونی اطعمکم الله من موائد الجنة.» اهل بیت - عليهم السلام- نانها را به وی دادند و خود به نوشيدن آب بسنده كردند. روز دوم نيز چون لحظه افطار شد و غذا را مقابلشان نهادند، يتيمي بر درب خانه ایستاد و استمداد کرد و باز همه نانشان را به وی دادند. روز سوم اسیری کمک خواست و همین جریان تکرار شد و به دنبان آن این آیات نازل شد.[14]
3. استقبال همگانی از جهاد و دفاع
اعتقاد به معاد و کسب ثوابهای عظیم به خاطر جهاد و دفاع موجب میشود افراد با شوق و رغبت در این میدان حاضر شوند، اما کسانی که اعتقاد به معاد نداشتهاند همواره از این وظیفه فرار کردهاند.
در سوره توبه آيات 44 تا 45 میفرماید: «لاَ يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ * إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ؛ کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند هیچ گاه برای ترک جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهایشان از تو اجازه نمیگیرند و خداوند پرهیزگاران را میشناسد. تنها کسانی از تو اجازه (این کار را) میگیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند و دلهایشان با شک وتردید آمیخته است آنها در تردید خود سرگردانند.»
4. کاهش جرایم در سطح جامعه
باور به خداوند و معاد هر چه بیشتر باشد، افراد کمتر مرتکب جرم میشوند و در نتیجه در سطح جامعه نیز جرم و جنایت کاهش مییابد. غفلت از خداوند و معاد افراد را به سودجویی و استخدام ظالمانه دیگران به نفع خود سوق میدهد و به فسادهای عظیم دامن میزند ایمان به معاد موجب تعادل مردم و جامعه خواهد بود.
5. عدم تحمل ظلم، زور و فساد
جامعه مؤمن به خدا و قیامت هیچگاه ظلم و فساد را تحمل نخواهد کرد و برای از بین بردن آن قیام خواهند نمود زیرا این همان چیزی است که خداوند از مؤمنان خواسته است.
در سوره طه میفرمايد پس از آنکه ساحران به حضرت موسی(ع) ایمان آوردند فرعون آنها را تهدید به قطع دست و پایشان کرد ولی آنها که به خدا و قیامت ایمان آورده بودند زیر بار نرفتند؛ «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى * قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى * إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى * وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى؛ فرعون گفت: آیا پیش از ان که به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟ مسلماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است، به یقین دستها و پاهايتان را به طور مخالف قطع میکنم و شما را از تنههای نخل به دار میآویزم و خواهید دانست مجازات کدام یک از دردناکتر و پایدارتر است. ساحران در پاسخ گفتند: سوگند به آن کسی که ما را آفریده هرگز تو را بر دلایل روشنی که برای ما آمده مقدم نخواهیم داشت هر حکمی میخواهی بکن! تو تنها در این زندگی دنیا میتوانی حکم کنی. ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل نمودی ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است. هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود آتش دوزخ برای اوست در آنجا نه میمیرد و نه زندگی میکند و هر کس با ایمان نزد او آید و اعمال صالح انجام داده باشد چنین کسانی درجات عالی دارند (سوره طه آيات 71 تا 75)
6. افزایش امید به آینده در جامعه[15]
آثار دنیوی انکار معاد :
1. انکار ربوبیت خداوند
در سوره رعد آيه 5 انکار معاد را انکار ربوبیت خداوند و موجب عذابهای اخروی و خلود در آتش دانسته، میفرماید: « وَإِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ الأَغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدونَ؛ اگر از ناحیه آنان تعجب کنی پس قول آنان عجیب (نیز) هست كه میگویند آیا هنگامی که ما خاک شدیم (بار دیگر زنده میشویم و) به خلقت جدیدی باز میگردیم؟ آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدهاند و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است و اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند»
2. انکار نبوت
در سوره فرقان آيات 7 تا11 میفرماید: «وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا * انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا * تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَاء جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًا * بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا؛ و گفتند چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوی او باشد) یا گنجی (از آسمان) برای از فرستاده شود یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند) و ستمکاران گفتند شما تنها از مردی مجنون پیروی میکنید. ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند آنگونه که قدرت پیدا کردن راه را ندارند. زوال ناپذیر و بزرگ است خدایی که اگر بخواهد برای تو بهتر از این قرار میدهد باغهایی که نهرها از زیر درختانش جاری است و برای تو کاخهایی مجلل قرار دهد (اینها همه بهانه است) بلکه آنان قیامت را تکذیب کردهاند و ما برای کسی که قیامت را تکذیب کند، آتشی شعله ور و سوزان فراهم کردهایم.»
در این آیات خداوند پس از آن که برخی بهانه جوییهای منکران نبوت را ذکر میکند میفرماید علت اصلی مخالفت اینها با پیامبران این است که به معاد اعتقاد ندارند.
3. ارتکاب گناهان
پیداست افرادی که اعتقادی به حساب و بازرسی قیامت ندارند به خود اجازه میدهند به برخی گناهان دست یازند. البته این بدان معنا نیست که هر کسی مرتکب گناه میشود ایمان به معاد ندارد و کافر است. برخي افراد نیز یا به سبب اینکه ایمانشان ضعیف است یا گرفتار غفلت هستند مرتکب گناه میشوند.
در سوره نحل آيه 60 میفرماید: «لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ برای آنها که به سرای آخرت ایمان ندارند، صفات زشت و برای خداوند صفات عالی است و او قدرتمند و حکیم است.»
علامه طباطبایی ذیل آیه میگوید تنها چیزی که مانع طبیعت انسانی از ارتکاب اعمال زشت میشود مؤاخذه و عقابهای شديد است و اینکه فرد وجود چنین عقابهایی را باور کند. پس ایمان به معاد و حساب و جزاء تنها اصلی است که ضامن حفظ انسان از ارتکاب اعمال نادرست است و هیچ یک از معارف اصلی دیگر این اثر را ندارد، حتی توحید که همه اصول دین به آن ختم میشود.[16]
4. فرار از جهاد و جنگ
در سوره توبه آيات 44 تا 45 خداوند میفرماید: «لاَ يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ * إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ؛ آنها که به خدا و روز جزا ایمان دارند هیچگاه برای ترک جهاد با اموال و جانهایشان از تو اجازه نمیگیرند و خداوند پرهیزگاران را میشناسد تنها کسانی از تو اجازه (این کار) را میگیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است آنها در تردید خود سرگردانند.»
5. یأس از رحمت الهی
یکی از اموری که در زندگی انسانها بسیار منشأ اثراست امید است امید به رحمت الهی زندگی انسان را معنادار میکند، هرگاه به خطا رود انگیزهای برای بازگشت وی به راه درست میشود و موجب میشود هیچگاه همه چیز را تمام شده و همه درها را به رویش بسته نبیند و از زندگی دست نشوید کسانی که اعتقاد به معاد ندارند از این موهبت بی بهرهاند.
خداوند در سوره عنکبوت آيه 23 میفرماید: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ کسانی که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند از رحمت من مأیوسند و برای آنها عذاب دردناکی است.»
6. منکران معاد کافرند و قتال با آنها واجب است
خداوند در سوره توبه آيه 29 میفرماید: « قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِر ...؛ با کسانی که به خدا و روز جزا ایمان ندارند مقاتله کنید.»
آثار اخروی انکار معاد :
1. حبط اعمال
حبط به معنای نابود شدن اعمال است برخی گناهان موجب میشود اعمال نیک شخص نابود شود یکی از آن گناهان، تکذیب معاد است.
در سوره اعراف آيه147 آمده است: «وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ و کسانی که آیات و دیدار رستاخیز را تکذیب کنند اعمالشان نابود میشود، آیا جز آنچه را عمل میکردند پاداش داده میشوند.»
2. اعراض خداوند
در سوره جاثیه آيه 32 تا 34 خطاب به منکران قیامت میفرماید: «وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ * وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون * وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ؛ و هنگامی که گفته میشد وعده خداوند حق است و در قیامت هیچ شکی نیست، شما میگفتید ما نمیدانیم قیامت چیست، ما تنها گمانی در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم و بدیهای اعمالشان برای آنان آشکار میشود و سرانجام آنچه را استهزا میکردند آنها را فرا میگیرد و به آنها گفته میشود امروز شما را فراموش میکنیم همانگونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید و جایگاه شما دوزخ است وهیچ ياوری ندارید.»
علامه طباطبایی میفرماید مراد از «نسیان» در آیه این است که خداوند از آنها اعراض و آنان را در شداید و گرفتاریهای قیامت رها میکند به واسطه اینکه آنها در دنیا از یاد خداوند رویگردان و منکر قیامت بودند.[17]
3. دوري از رحمت الهی (ملعون خداوند هستند)
در سوره اعراف آيات 44 تا 45 آمده است: «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ * الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ كَافِرُونَ؛ و بهشتیان دوزخیان را صدا میزنند که آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود همه را حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟ دوزخيان در جواي ميگويند؛ بله! در این هنگام ندا دهندهای در میان آنها ندا میدهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد همانان که (مردم را) از راه خدا باز میدارند و میخواهند آن را (راه خدا را) کج و معوج نشان دهند و آنها به آخرت کافرند.»
4. محشور شدن با شیاطین
خداوند در سوره مریم آيات 66 تا 70 میفرماید: «وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا * أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا * فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا * ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا * ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا؛ انسان میگوید آیا پس از مردن ما زنده (از قبر) بیرون آورده میشوم؟ آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود. سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع میکنیم، سپس همه را در حالی که به زانو درآمدهاند گرداگرد جهنم حاضر میسازيم، سپس از هر گروه و جمعیت، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکشتر بودهاند جدا میکنیم، بعداز آن ما به خوبی از کسانی که برای سوختن در آتش سزاوارترند آگاه تریم.»
5. جهنمی شدن
در سوره مدثر آيات 38 تا 47 آمده است: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ* مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ* وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ؛ هر کس در گرو اعمال خویش است مگر اصحاب یمین؛ آنها در باغهای بهشتاند و سوال میکنند از مجرمان، چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ میگویند ما از نمازگزاران نبودیم و اطعام مستمند نمیکردیم و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم و همواره روز جزا و انکار میکردیم تا زمانی که مرگ ما فرا رسید.»
6. ابتلا به عذابهای دردناک الهی
در سوره اسراء آيه 10 آمده است: «وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيماً؛ و براي آنها که به قیامت ایمان نمیآورند عذاب دردناکی برای آنان آماده ساختهایم.»
[1] . ناصر مکارم شیرازی و دیگران؛ پیام قرآن ج 5، قم:هدف، 1372، ص 17.
[2] . همان، ص 237.
[3] . همان، ص 139.
[4] . همان، ص 247.
[5] . همان، ص 263.
[6] . همان، ص 267.
[7] . همان، ص 277.
[8] . علامه طباطبایی؛ المیزان ج 2، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ص 83.
[9] . ناصر مکارم شیرازی، پیشین ص 401.
[10] . علامه طباطبایی: المیزان ج13، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1362، ص 438.
[11] . همان.
[12] . نهج البلاغه، خطبه 224.
[13] . ناصر مکارم شیرازی، پیشین ص 411.
[14] . علامه طباطبایی؛ المیزان ج 20، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1362، ص 222.
[15] . متأسفانه شهيد پيغان ذيل اين عنوان بحثي را ننوشتهاند.
[16] . علامه طباطبایی، المیزان ج 12 (تهران:دارالکتب الاسلامیة، 1362) ص 296.
[17] . علامه طباطبایی، المیزان ج 18 (تهران: دارالکتبب الاسلامیة، 1362) ص 194.
منبع : ابنا